ترجمه های آیه (فارسی – انگلیسی)
تفسیر های آیه
و فرشتگان را مىبينى كه گرد عرش حلقه زدهاند، در حالى كه همراه با ستايش پروردگارشان تسبيح مىگويند و ميان آنان به حقّ داورى گردد و گفته مىشود: «سپاس خداوندى را كه پروردگار جهانيان است.»
نکته ها
«حَافِّينَ» از «حف» به معناى احاطه است و «عرش» پايگاه قدرت و ارادهى الهى است.
پیام ها
1- فرشتگان براى اولياى خدا قابل رؤيتاند. «تَرَى الْمَلائِكَةَ»
2- عرش جايگاه فرشتگان است. «حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ»
3- فرشتگان براى اجراى فرامين الهى آماده هستند. «حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ»
4- فرشتگان دائماً به تسبيح مشغولند. «يُسَبِّحُونَ»
5- حمد و تسبيح، با هم مقرونند. «يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ»
6- فرشتگان، همانند انسانها، تحت تربيت خداوند هستند. «رَبِّهِمْ»
7- داورى خدا در قيامت بر اساس حقّ و عدل است. «قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ» (در دنيا بر اساس حقّ عمل كنيم چون با حق سنجيده خواهيم شد). «قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ»
8- حمد و ستايش سزاوار كسى است كه تمام هستى را رشد مىدهد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ: و مىبينى اى پيغمبر، يعنى وقتى كه به مقعد صدق به رتبه قرب رسيده باشى، هر طرف بنگرى ملائكه را بينى، حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ: در حالتى كه فراگرفتگان باشند اطراف عرش، يعنى طواف كنند به
«1» منهج الصادقين، ج 8، ص 122.
«2» مدرك ياد شده.
جلد 11 – صفحه 275
جوانب عرش بر سبيل لذت نه بر طريق تكليف عبادت، يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ:
تنزيه كنندگان و به پاكى ياد كنندگان تنزيهى مقترن به ستايش پروردگارشان، يعنى گويند «سبحان اللّه و بحمده» به تسبيح، نفى صفات سلبيه؛ و به حمد، اظهار صفات ثبوتيه نمايند؛ و اين كلام اشعار است به آنكه منتهى و غايت مراتب عليين، استغراق است در صفات سبحانى.
وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِ: و حكم كرده شود، يعنى حق تعالى حكم فرمايد ميان همه بندگان به راستى، يعنى هر كس را به منزل و مقامى كه سزاوار او باشد از بهشت و جهنم مكان دهد. يا حكم فرمايد ميان ملائكه به اقامت ايشان در مقامى كه به حسب تفاضل ايشان باشد. وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ: و گفته شود، يعنى مؤمنان گويند كه شكر و سپاس مر خداى راست كه بر وفق فضيلت براى ما مقام و مرتبه تعيين فرمود.
خاتمه:
حكمت در آنكه: نزد ابتداى بيان خلق فرمود: «الحمد للّه الذى خلق السموات و الارض» و در انتها نيز فرمود «الحمد للّه رب العالمين»؛ تنبيه بندگان باشد كه در ابتدا و انتهاى كارها طريقه حمد و سپاسدارى رعايت نموده و عارف شوند به آنكه در مبدء و منتها، حمد سزاوار و مستحق ذات خالق يكتا باشد نه غير او.
جلد 11 – صفحه 276
جلد 11 – صفحه 277
سوره چهلم (مؤمن)
سوره مؤمن: اين سوره اولى از حواميم در مكه نازل شده الّا دو آيه بنا به قول ابن عباس كه در مدينه نازل شده: (الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ … وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ …)
عدد آيات:
هشتاد و پنج به عدد كوفى و شامى، و هشتاد و چهار حجازى، و هشتاد و دو بصرى.
عدد كلمات:
هزار و دويست كلمه.
عدد حروف:
چهار هزار و نهصد و شصت.
ثواب تلاوت:
ثواب الاعمال- از حضرت باقر عليه السلام فرمود: هر كه قرائت كند سوره مؤمن را در هر شب، مىآمرزد خدا گناهان مقدم و مؤخر او را، و ملازم گرداند او را كلمه تقوى، و قرار دهد آخرت را براى او بهتر از دنيا «1». (با تذكرات سابقه).
از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: (الحواميم رياحين القران) «2».
«1» ثواب الاعمال (چ بيروت) ص 142.
«2» به نقل از نور الثقلين، ج 4، ص 509- 510، ج 2. و ثواب الاعمال ص 144- 143.
جلد 11 – صفحه 278
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا بَلى وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ (71) قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (72) وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ (73) وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ (74) وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (75)
ترجمه
و سوق داده شوند آنانكه كافر شدند بسوى دوزخ دسته دسته تا چون آيند آنرا گشوده شود درهايش و گويند بآنها نگهبانانش آيا نيامد شما را پيمبرانى از خودتان كه بخوانند بر شما آيتهاى پروردگارتان را و بيم دهند شما را از ملاقات امروزتان گفتند آرى ولى واجب شد حكم عذاب بر ناگروندگان
گفته شود داخل شويد از درهاى جهنم با آنكه جاويد باشيد در آن پس بد است جاى تكبر كنندگان
و سوق داده شوند آنانكه ترسيدند از پروردگارشان بسوى بهشت دسته دسته تا چون آيند آنرا آيند و گشوده شود درهايش و گويند بايشان نگهبانانش سلام بر شما پاك شديد پس داخل آن شويد جاودانيان
و گويند ستايش مر خدائيرا كه براستى وفا فرمود در باره ما بوعده خود و بميراث داد بما زمين را جاى ميگيريم از بهشت هر جا كه خواهيم پس خوب است پاداش عمل كنندگان
و مىبينى فرشتگان را حلقه زنان در گرد عرش تنزيه نمايند بستايش
جلد 4 صفحه 512
پروردگارشان و حكم شود ميان آنها براستى و درستى و گفته شود ستايش مر خداى را است كه پروردگار جهانيان است.
تفسير
– خداوند سوق ميدهد كفار و مخالفين با اهل ايمان و تقوى را مانند بهائم دسته دسته بحسب مراتبشان در كفر و خلاف بسوى جهنم تا وقتى كه برسند بآن باز شود درهاى جهنم بروى آنها و آن هفت در است كه در سوره حجر بيان شد و براى سرزنش و ملامت بآنها ملائكه موكّله دوزخ گويند آيا پيمبرانى از نوع خود شما از جانب خدا نزد شما نيامدند و آيات حق و كتب سماوى را براى شما تلاوت ننمودند و از چنين روز سختى كه ديدار آن در پيش است آگاهتان ننمودند و شما را از آن بيم ندادند و آنها در جواب گويند بلى چنين است آمدند و احكام خدا را بما ابلاغ نمودند و ما را از چنين روزى ترساندند ولى ما گوش نداديم و مستحق عقوبت شديم و حكم خداوند بعذاب ما منجز گرديد و موكلين هر دستهاى را از درى كه مخصوص بخودشان است داخل جهنم مينمايند و فرمان خلود در آن را بآنها ميدهند و خداوند سوق ميدهد مراكب اهل ايمان و تقوى را در حاليكه سوارند بر آنها چنانچه در سوره مريم بيان شد دسته دسته بحسب مراتبشان در اطاعت خدا و ولايت ائمه اطهار بسوى بهشت تا وقتى كه ميرسند ببهشت مشاهده مينمايند از تجليلات و احترام ورودى بقدرى كه نميتوان بيان نمود و قبل از ورود ايشان درهاى هشتگانه بهشت برويشان باز خواهد شد و ملائكه رحمت منتظر قدوم ايشانند و باستقبال ميآيند و عرض سلام و تحيّت و تبريك ورود مينمايند و بشارت ميدهند آنانرا بسلامتى و ايمنى از جميع مكاره و آفات و بليّات و پاكيزگى از تمام كثافات و كدورات و تنعّم بانواع نعم و لذّات تا خدا خدائى ميكند و بنابر اين جواب اذا محذوف شده براى دلالت بر عظمت و قابل وصف نبودن آن چنانچه بيان شد و محتمل است تقدير كلام آن باشد كه چون آيند آنرا آيند و حال آنكه باز شده باشد درهاى بهشت براى ايشان و قمى ره طبتم را بطيب مولد ايشان تفسير نموده و فرموده چون غير از حلالزاده داخل بهشت نميشود و ظاهرا مقصودش دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام ميباشند كه بوى بهشت بمشام آنها نميرسد و در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه او بتوسط
جلد 4 صفحه 513
آباء كرام خود از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود بهشت هشت در دارد يك در مخصوص به انبيا و صدّيقان است و يك در مخصوص بشهدا و نيكوكاران و پنج در مخصوص بشيعيان و دوستان من و هميشه من بر صراط ايستاده و از خدا ميخواهم كه شيعيان و بستگان و دوستان و ياران و كسانى را كه قبول ولايت مرا در دنيا نمودند سلامت بدارد تا جواب از جانب خداوند ميرسد كه دعاى تو را مستجاب نمودم و شفاعت تو را در باره شيعيانت پذيرفتم و هر يك از شيعيان و مواليان و ياران و مخالفان مخالفان من بدست و زبان شفاعت مينمايند در باره هفتاد مرد از خويشان و همسايگان خودشان و يك در براى ساير مسلمانان است كه در قلبشان ذرهئى از بغض ما اهل بيت نباشد و ظاهرا مراد كسانى هستند كه اقرار بامامت نموده باشند نهايت آنكه بلوازم تشيّع و دوستى عمل ننموده باشند و الّا مسلّم است كه اهل نجات نخواهند بود و پنج در مخصوص به پنج عنوانى است كه حضرت در باره آنها دعا فرموده و اهل بهشت حمد و شكر الهى را بجا ميآورند كه بوعده خود كه بتوسط انبياء و اولياء بايشان در دنيا داده بود وفا فرمود و زمين بهشت را مانند ميراث غير مترقّب در اختيار ايشان قرار داد كه هر قدر و هر جاى كه خواهند مخصوص بخود و مأوى براى آسايش دائمى خويش قرار دهند و بالاتر از همه آنكه اين نعم بىپايان بعنوان استحقاق و اجر اعمال ايشان در دنيا بوده كه منّتى برايشان گذارده نشده باشد و حضرت ختمى مرتبت مشاهده فرمايد ملائكه رحمت را كه گرد عرش الهى حلقه زده طواف مينمايند و تسبيح و تنزيه ميكنند او را بحمد و ثنا براى لذّت و شوق خدمت و متذكّرند بسبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر و خداوند حكم ميفرمايد بين مردم بحق و عدل و در اين دادستانى اهل جهنم محكوم و اهل بهشت حاكم و منصورند و حمد خدا را بجا ميآورند بر آنكه ميان آنها و دشمنانشان فصل خصومت فرمود و بايشان حكم داد و امر بغلبه آنها خاتمه يافت در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره زمر را تلاوت نمايد خداوند باو شرافت دنيا و آخرت عنايت خواهد فرمود و بدون مال و طائفه او را عزيز و غالب ميفرمايد بطوريكه هيبتش در دلها افتد و بدنش بر آتش حرام شود و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 4 صفحه 514
و ميبيني ملائكه را که اطراف عرش الهي هستند تسبيح و تحميد ميكنند پروردگار خود را او حكم ميشود بين بندگان بحق و گفته ميشود که حمد مختص بخداونديست که پروردگار جميع عالمين است.
نظر به اينكه عرش اعظم الهي سايه انداخته بر تمام بهشت که اهل بهشت تماما زير سايه عرش هستند مشاهده ميكنند ملائكه را که در اطراف عرش هستند لذا ميفرمايد:
وَ تَرَي المَلائِكَةَ حَافِّينَ مِن حَولِ العَرشِ و عبادت آنها تسبيح و تحميد است.
يُسَبِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم تسبيح تنزيه حق است از كليه قبايح و عيوب و نقائص و تحميد و تمجيد حق است بجميع كمالات و شئون و تقديم تسبيح بر
جلد 15 – صفحه 349
تحميد بواسطه اينست که تخليه مقدم بر تحليه است چنانچه در تسبيحات اربعه مقدم ذكر شده و همچنين در ذكر ركوع و سجود.
وَ قُضِيَ بَينَهُم بِالحَقِّ جمله مستقله است که هر که را آنچه حق او بود باو داد حق عذاب و حق ثواب.
وَ قِيلَ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ قائل ممكن است خداوند متعال باشد زيرا احدي نميتواند که حق حمد الهي را بجا آورد جز ذات مقدس پروردگار چنانچه از امير المؤمنين است
«لا احصي ثناء عليك انت کما اثنيت علي نفسك»
و ممكن است كلام اهل بهشت باشد چنانچه ميفرمايد إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا- الصّالِحاتِ يَهدِيهِم رَبُّهُم بِإِيمانِهِم تَجرِي مِن تَحتِهِمُ الأَنهارُ فِي جَنّاتِ النَّعِيمِ دَعواهُم فِيها سُبحانَكَ اللّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُم فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعواهُم أَنِ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ يونس آيه 9 و 10 و ممكن است كلام خزنه بهشت باشد و ممكن است كلام حافّين حول العرش باشد و احتمال دوم اقرب بنظر ميآيد.
هذا آخر الكلام في تفسير سورة الزمر و يأتيه انشاء اللّه تعالي تفسير سورة- المؤمن و بقية السور و الحمد لوليه و الشكر لنعمائه و الصلاة علي نبيه و آله و ساير انبيائه و اوليائه و اللعن علي اعدائه و انا الاقل السيد عبد الحسين الطيّب.
سوره فاطر- آيه 45 هذا آخر ما اردنا في تفسير سورة الفاطر و الحمد للّه و الشكر علي نعمائه و الصلاة و السلام علي اهل اصطفائه و اللعن علي اعدائه الي يوم لقائه و يتلوه انشاء اللّه سورة المباركة يس و بقية السور و انا العبد الذليل الحقير الفقير المسكين المستكين السيّد عبد الحسين المدعوّ بالطّيب غفر له.
جلد 15 – صفحه 350
سورة المؤمن مشتمل بر 85 آيه- مكّي
بسمه تبارك و تعالي و الصّلاة علي نبيّه و آله و اللّعن علي اعدائه و أعدائهم الي يوم لقائه
(آیه 75)- سر انجام در آخرین آیه سوره زمر، پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله را مخاطب ساخته، میگوید: در آن روز «فرشتگان را میبینی که بر گرد عرش خدا حلقه زدهاند (و طواف میکنند) و با ستایش پروردگارشان تسبیح میگویند» (وَ تَرَی الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ).
اشاره به وضع فرشتگان در اطراف عرش خداوند به خاطر این است که
ج4، ص250
آمادگی آنها را برای اجرای اوامر الهی بیان کند.
لذا به دنبال آن میگوید: «و در میان بندگان به حق داوری میشود» (وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ).
و از آنجا که این امور نشانههای ربوبیت پروردگار، و دلائل شایستگی ذات پاکش برای هر گونه حمد و سپاس است در آخرین جمله میافزاید: در آن روز «گفته خواهد شد حمد مخصوص خدا پروردگار جهانیان است» (وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
گوینده این سخن فرشتگان و بهشتیان و پرهیزکارانند چرا که حمد و سپاس الهی برنامه همه صاحبان عقل و فکر و همه خاصان و مقربان است.
«پایان سوره زمر»
ج4، ص251
سوره مؤمن «غافر» [40]
اشاره
این سوره در «مکّه» نازل شده و 85 آیه است
محتوای سوره:]
سوره مؤمن نخستین سوره از «حوامیم» «1» است. و محتوای آن را میتوان در شش بخش خلاصه کرد:
بخش اول: توجهی است به خداوند و قسمتی از اسماء حسنای او، مخصوصا آنچه خوف و رجاء را در دلها بر میانگیزد.
بخش دوم: تهدیدهایی است نسبت به کافران جبار پیرامون عذابهای این جهان، و عذابهای قیامت با ذکر خصوصیات و جزئیات آن.
بخش سوم: پس از مطرح کردن داستان موسی (ع) و فرعون سخن را به مؤمن آل فرعون سوق میدهد و بخش وسیعی از سوره را به شرح گفتگوهای این مرد هوشمند شجاع با فرعونیان اختصاص میدهد.
بخش چهارم: مسأله توحید و شرک را که مهمترین مسأله زندگی انسان است به میان آورده، و قسمتی از نشانههای توحید و دلائل بطلان شرک را مطرح میکند.
بخش پنجم: ضمن دعوت پیامبر به صبر و شکیبایی خلاصهای از آنچه در بخشهای دیگر این سوره گذشت و ذکر گوشهای از نعمتهای الهی، سوره را پایان میدهد.
(1) حوامیم هفت سوره از قرآن است که با «حم» شروع میشود و پشت سر هم قرار گرفته و همه از سورههای مکّی است.
ج4، ص252
نامگذاری سوره به «مؤمن» به خاطر بخشی است که در باره مؤمن آل فرعون بیان میکند، همان طور که نامگذاری آن به «غافر» به خاطر آغاز سومین آیه آن است.
فضیلت تلاوت سوره:]
از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نقل شده که فرمود: «الحوامیم تاج القرآن سورههای (هفتگانه) حم تاج قرآن است»! و در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: «سورههای حامیم گلهای قرآن است، خدا را سپاس گوئید و با حفظ و تلاوت این سورهها او را شکر گذارید، هر بندهای که از خواب برخیزد و سورههای حامیم بخواند از دهانش (در قیامت) بوی عطر دل انگیزی بهتر از مشک و عنبر خارج میشود، و خداوند خواننده این سورهها را رحمت میکند و نیز همسایگان و دوستان و آشنایان و تمام یاران نزدیک و دور او را مشمول رحمت خویش قرار میدهد، و در قیامت عرش و کرسی و فرشتگان مقرب خدا برای او استغفار میکنند».
روشن است این فضائل بزرگ پیوندی با آن محتوای برجسته دارد، محتوایی که هرگاه در زندگی انسان در بعد «اعتقادی» و «عملی» او پیاده شود بدون شک مستحق این فضائل عظیم است، و اگر در این روایات سخن از تلاوت به میان آمده، منظور تلاوتی است که مقدمهای برای ایمان و عمل باشد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
نکته های آیه
۱ – فرشتگان به روز قیامت، در اطراف عرش به تسبیح و تنزیه خداوند همراه با ستایش او خواهند پرداخت. (و ترى الملئکة حافّین من حول العرش یسبّحون بحمد ربّهم)
۲ – قرین و همراه کردن تسبیح و تنزیه خداوند با حمد و ستایش او، امرى نیکو و پسندیده است. (یسبّحون بحمد ربّهم) «با» در «بحمد» براى مصاحبت است.
۳ – خداوند، از هر عیب و نقصى منزه و مبرا است. (یسبّحون بحمد ربّهم)
۴ – قابل رؤیت بودن فرشتگان و عرش در قیامت براى انسان ها (و ترى الملئکة حافّین من حول العرش) فاعل و مخاطب فعل «ترى»، ممکن است همه انسان ها باشند و نیز ممکن است شخص پیامبراسلام(ص) باشد. برداشت یاد شده مبتنى بر احتمال نخست است.
۵ – قابل رؤیت بودن فرشتگان و عرش در قیامت، براى پیامبراسلام(ص) (و ترى الملئکة حافّین من حول العرش)
۶ – جهان، داراى مرکز اداره و فرمانروایى (العرش) «عرش» به معناى تخت فرمانروایى است و گاهى کنایه از مرکز اداره و فرمانروایى است.
۷ – داورى میان مردم در قیامت، بر پایه حق و عادلانه خواهد بود. (و قضى بینهم بالحقّ)
۸ – تمامى رفتار و کردار آدمى در دنیا، باید بر پایه حق و مطابق با عدل باشد. (و قضى بینهم بالحقّ) تذکر خداوند بر این که داورى میان مردم در قیامت بر پایه حق و عدل خواهد بود; در واقع توصیه اى است به بندگان که رفتار خود را مطابق عدل و بر پایه حق بنا نهند; زیرا در قیامت رفتار آنان بر همین اساس سنجیده و جزا داده خواهد شد.
۹ – همه خلایق در قیامت به حمد و ستایش خداوند خواهندپرداخت. (و قیل الحمد للّه ربّ العلمین)
۱۰ – همه خلایق در قیامت، به خاطر قضاوت به حق و عادلانه خداوند، به حمد و ستایش او خواهندپرداخت. (و قضى بینهم بالحقّ و قیل الحمد للّه ربّ العلمین) برخى از مفسران بر این عقیده اند که حمد و ستایش خلایق در قیامت، به خاطر داورى به حق خداوند در میان آنان مى باشد. ازاین رو این ستایش و حمد پس از قضاوت خداوند انجام خواهد گرفت.
۱۱ – «الحمد للّه ربّ العالمین»، ثنا و آخرین سخن خلایق در قیامت است. (و قیل الحمد للّه ربّ العلمین)
۱۲ – همه ستایش ها از آن خداوند است. (و قالوا الحمد للّه … و قیل الحمد للّه) «ال» در «الحمدللّه» به اصطلاح جنسیه و مفید استغراق است; یعنى،«کلّ حمد للّه»
۱۳ – خداوند، سرچشمه و منشأ همه کمال ها و زیبایى ها است. (و قالوا الحمد للّه … و قیل الحمد للّه) حمد در برابر زیبایى ها و کمال ها است و به مقتضاى جمله «الحمد للّه»، هر ستایشى از آن خداوند است. بنابراین هر کمال و زیبایى از او نشأت گرفته است.
۱۴ – تنها خداوند، شایسته و بایسته ستایش است. (و قالوا الحمد للّه … و قیل الحمد للّه)
۱۵ – خداوند، مالک و مدبر همه عالم هاى هستى است. (ربّ العلمین) «عالم» (مفرد «عالمین») به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراین «العالمین»; یعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.
۱۶ – جهان آفرینش، متشکل از عالم هاى متعدد (ربّ العلمین) برداشت یاد شده با توجه به جمع بودن کلمه «العالمین» است.
۱۷ – جهان هستى، سراسر زیبا و تدبیر آن تدبیرى نیکو و جمیل است. (و قالوا الحمد للّه … و قیل الحمد للّه ربّ العلمین) «ربّ العالمین» به منزله دلیل براى «الحمد للّه» است ; یعنى، چون خداوند مدبر و مالک هستى است، پس همه ستایش هااز آن او است و از آن جا که حمد و ستایش، همواره براى کمال و زیبایى ها است، نتیجه مى گیریم که همه هستى، زیبا و برخوردار از تدبیرى نیکو است.
۱۸ – خداوند، از روى اختیار جهان را تدبیر مى کند و در اداره آن جبر و اضطرارى ندارد. (و قالوا الحمد للّه … و قیل الحمد للّه ربّ العلمین) در صحت اطلاق حمد، علاوه بر زیبایى فعل و صفت، اختیارى بودن آن دو نیز قیدشده است; یعنى، بر فعل و صفتى زیبا، مى توان حمد کرد که فاعل، آن را از روى اختیار تحقق بخشیده باشد.
۱۹ – جهان هستى، به سوى کمال در حرکت است. (ربّ العلمین) «ربّ» به معناى تربیت کردن است و تربیت ایجاد حالتى در شىء پس از حالت قبل است تا آن گاه که به حد تمام و کمال برسد (مفردات راغب). این معنا حکایت از حرکت تکاملى دارد. گفتنى است که کلمه «ربّ» مشترک لفظى میان وصف و مصدر مى باشد و در آیه مورد بحث معناى وصفى دارد.
۲۰ – تدبیر همه عالم هاى هستى از سوى خدا، دلیل اختصاص همه ستایش ها به او است. (الحمد للّه ربّ العلمین) برداشت یاد شده از آن جا است که «ربّ العالمین» به منزله تعلیل براى «الحمد للّه» مى باشد.
۲۱ – ربوبیت خداوند، مقتضى حمد و ستایش است. (الحمد للّه ربّ العلمین)
تفسیر روایی اهل بیت درباره آیه
[در آن روز] فرشتگان را میبینی که بر گرد عرش خدا حلقه زدهاند و با ستایش پروردگارشان تسبیح میگویند
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ وَ لَهُ الْحَمْدُ افْتَتَحَ الْکِتَابَ بِالْحَمْدِ لِنَفْسِهِ وَ خَتَمَ أَمْرَ الدُّنْیَا وَ مَجِیءَ الْآخِرَهًِْ بِالْحَمْدِ لِنَفْسِهِ فَقَالَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ اللَّابِسِ الْکِبْرِیَاءِ بِلَا تَجَسُّدٍ.
خدایی که حمد و سپاس مخصوص اوست، قرآن خود را با حمد و ستایش خود آغاز کرد و سرانجام کار دنیا و آغاز آخرت را نیز با حمد خود آغاز خواهد کرد همانطور که فرمود: وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قیلَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمینَ؛ حمد و ستایش مخصوص خدایی است که ردای کبریایی را بر خود پوشانده بدون آنکه جسم و بدنی داشته باشد.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۳۴۲
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- سَأَلَ ابْنُسَلَامٍ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَکَانَ فِیمَا سَأَلَهُ مَا السِّتَّهًَْ عَشَرَ وَ مَا الثَّمَانِیَهًَْ عَشَرَ قَالَ سِتَّهًَْ عَشَرَ صَفّاً مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْش.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ابنسلام از پیامبر (صلی الله علیه و آله) سؤالاتی پرسید، در پاسخ به سؤال او که از حقیقت شانزده و هجده سؤال کرد، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود: «منظور از عدد شانزده، شانزده صف از فرشتگان است که گرد عرش حلقه زدهاند و این همان کلام خداوند متعال است که فرمود: حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۳۴۴
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- إِنَّ أَخَوَیْنِ یَهُودِیَّیْنِ سَأَلَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَنْ وَاحِدٍ لَا ثَانِیَ لَهُ وَ عَنْ ثَانٍ لَا ثَالِثَ لَهُ إِلَی مِائَهًٍْ مُتَّصِلهًًْ نَجِدُهَا فِی التَّوْرَاهًِْ وَ الْإِنْجِیلِ وَ هِیَ فِی الْقُرْآنِ تَتْلُونَهُ فَتَبَسَّمَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ قَال … وَ أَمَّا السِّتَّهًَْ عَشَرَ فَسِتَّهًَْ عَشَرَ صَفّاً مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْش.
امام علی (علیه السلام)- دو برادر یهودی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسیدند: «یکتایی که دو ندارد چیست و دو تایی که سه ندارد تا صد تا که متّصل است و در تورات و انجیل مییابیم و در قرآن شما میخوانید چیست»؟ حضرت لبخندی زد و فرمود: «… و امّا شانزده منظور شانزده صف از ملائکه است که اطراف عرش صف کشیدهاند حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْش».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۳۴۴
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- لَمَّا کَانَتْ لَیْلَهًُْ الْمِعْرَاجِ نَظَرْتُ تَحْتَ الْعَرْشِ أَمَامِی فَإِذَا أَنَا بِعَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) قَائِماً أَمَامِی تَحْتَ الْعَرْشِ یُسَبِّحُ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُهُ قُلْتُ یَا جَبْرَائِیلُ (علیه السلام) سَبَقَنِی عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) قَالَ لَکِنِّی أُخْبِرُکَ اعْلَمْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ عزّوجلّ یُکْثِرُ مِنَ الثَّنَاءِ وَ الصَّلَاهًِْ عَلَی عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) فَوْقَ عَرْشِهِ فَاشْتَاقَ الْعَرْشُ إِلَی عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) فَخَلَقَ اللَّهُ تَعَالَی هَذَا الْمَلَکَ عَلَی صُورَهًِْ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) تَحْتَ عَرْشِهِ لِیَنْظُرَ إِلَیْهِ الْعَرْشُ فَیَسْکُنَ شَوْقُهُ وَ جَعَلَ تَسْبِیحَ هَذَا الْمَلَکِ وَ تَقْدِیسَهُ وَ تَمْجِیدَهُ ثَوَاباً لِشِیعَهًِْ أَهْلِ بَیْتِکَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله).
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- در شب معراج، و در زیر عرش، پیش رویم را نگریستم، ناگاه علی (علیه السلام) را دیدم که پیشروی من، زیر عرش ایستاده و خدا را تسبیح میگوید و او را به بزرگی میخواند». گفتم: «ای جبرئیل! آیا علیّبنابیطالب (علیه السلام) بر من پیشیگرفته است»؟ عرض کرد: «نه، امّا تو را از آن باخبر میکنم؛ خداوند عزّوجلّ بر فراز عرش خود، بسیار علی (علیه السلام) را میستاید و بر او درود میفرستد، ازاینرو عرش به دیدار علیّبنابیطالب (علیه السلام) مشتاق شد، پس خداوند متعال این فرشته را به زیر عرش، به شکل علیّبنابیطالب (علیه السلام) آفرید تا عرش او را ببیند و شوقش آرام گیرد و ای محمّد (صلی الله علیه و آله) خداوند، تسبیح و تقدیس و تحمید او را پاداشی از برای شیعیان اهل بیت تو قرار داد».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۳۴۴
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِیبَصِیرٍ قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) یَا أَبَامُحَمَّدٍ تَفَرَّقَ النَّاسُ شُعَباً وَ رَجَعْتُمْ أَنْتُمْ إِلَی أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَأَرَدْتُمْ مَا أَرَادَ اللَّهُ وَ أَحْبَبْتُمْ مَنْ أَحَبَّ اللَّهُ وَ اخْتَرْتُمْ مَنِ اخْتَارَهُ اللَّهُ فَأَبْشِرُوا وَ اسْتَبْشِرُوا فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ الْمَرْحُومُونَ الْمُتَقَبَّلُ مِنْکُمْ حَسَنَاتُکُمْ الْمُتَجَاوَزُ عَنْ سَیِّئَاتِکُمْ فَهَلْ سَرَرْتُکَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ یَا بَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الذُّنُوبَ تَسَاقَطُ عَنْ ظُهُورِ شِیعَتِنَا کَمَا تُسْقِطُ الرِّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ تَرَی الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهِ یَا بَا مُحَمَّدٍ مَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا غَیْرَکُمْ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قُلْتُ نَعَم
امام صادق (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ای ابامحمّد! مردم گروهگروه شدند و شما بهسوی اهل بیت پیامبرتان (صلی الله علیه و آله) باز گشتید. شما چیزی را اراده کردید که خدا اراده کرده است و کسانی را دوست گرفتید که خداوند دوست دارد، و کسانی را برگزیدید، که خداوند آنها را برگزیده است. پس بشارت باد شما را، و شادمان باشید که به خدا سوگند! شما مورد رحمت واقع شدید و اعمال نیکتان از شما پذیرفته شده و از گناهانتان چشمپوشی شده است. آیا خوشحالت کردم»؟ گفتم: «آری» فرمود: «ای ابامحمّد! گناهان از پشت شیعیان ما میافتند همانگونه که برگ از درختان میافتد. و این همان کلام خداوند تعالی است: وَ تَرَی الْملائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا. به خدا سوگند ای ابامحمّد! خداوند از این افراد [کسانی که ایمان آوردهاند] فقط شما را اراده کرده است [منظورش فقط شما هستید] آیا خوشحالت کردم»؟ گفتم: «آری».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۳۴۴
الصّادق (علیه السلام)- جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) وَ إِنَّ الْمَلَائِکَهًَْ لَتَعْرِفُنَا قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ کَیْفَ لَا یَعْرِفُونَکُمْ وَ قَدْ وُکِّلُوا بِالدُّعَاءِ لَکُمْ وَ الْمَلَائِکَهًُْ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا مَا اسْتِغْفَارُهُمْ إِلَّا لَکُمْ دُونَ هَذَا الْعَالَمِ.
امام صادق (علیه السلام)- [معنعنا به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد:] «فدایت شوم ای اباعبدالله (علیه السلام)! آیا فرشتگان، ما را میشناسند»؟ حضرت با تعجّب فرمود: «چگونه شما را نشناسند درحالیکه مأمور هستند که برای شما دعا کنند؟! حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا و استغفار آنها فقط برای شماست نه همهی عالم».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۳۴۴
و در میان بندگان بحق داوری میشود و [سرانجام] گفته خواهد شد: «حمد مخصوص خدا پروردگار جهانیان است»
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- سُئِلَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَنْ مَشِیَّهًِْ اللَّهِ وَ إِرَادَتِهِ فَقَالَ (علیه السلام) إِنَ لِلَّهِ مَشِیَّتَیْنِ مَشِیَّهًَْ حَتْمٍ وَ مَشِیَّهًَْ عَزْمٍ وَ کَذَلِکَ إِنَّ لِلَّهِ إِرَادَتَیْنِ إِرَادَهًَْ حَتْمٍ وَ إِرَادَهًَْ عَزْمٍ إِرَادَهًُْ حَتْمٍ لَا تُخْطِئُ وَ إِرَادَهًُْ عَزْمٍ تُخْطِئُ وَ تُصِیبُ وَ لَهُ مَشِیَّتَانِ مَشِیَّهًٌْ یَشَاءُ وَ مَشِیَّهًٌْ لَا یَشَاءُ یَنْهَی وَ هُوَ یَشَاءُ وَ یَأْمُرُ وَ هُوَ لَا یَشَاءُ مَعْنَاهُ أَرَادَ مِنَ الْعِبَادِ وَ شَاءَ وَ لَمْ یُرِدِ الْمَعْصِیَهًَْ وَ شَاءَ وَ کُلُّ شَیْءٍ بِقَضَائِهِ وَ قَدَرِهِ وَ الْأُمُورُ تَجْرِی مَا بَیْنَهُمَا فَإِذَا أَخْطَأَ الْقَضَاءُ لَمْ یُخْطِئِ الْقَدَرُ وَ إِذَا لَمْ یَخُطَّ الْقَدَرُ لَمْ یَخُطَّ الْقَضَاءُ وَ إِنَّمَا الْخَلْقُ مِنَ الْقَضَاءِ إِلَی الْقَدَرِ وَ إِذَا یُخْطِئُ وَ مِنَ الْقَدَرِ إِلَی الْقَضَاءِ وَ الْقَضَاءُ عَلَی أَرْبَعَهًِْ أَوْجُهٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ النَّاطِقِ عَلَی لِسَانِ سَفِیرِهِ الصَّادِقِ (صلی الله علیه و آله) مِنْهَا قَضَاءُ الْخَلْقِ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ الثَّانِی قَضَاءُ الْحُکْمِ وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِ مَعْنَاهُ حُکِم.
امام علی (علیه السلام)- از امیرالمؤمنین (علیه السلام) دربارهی خواست خدا و ارادهاش پرسیده شد: حضرت فرمود: «خداوند دو مشیّت (خواست) دارد: مشیّت حتم (قطعی) و مشیّت عزم و همچنین خداوند دو اراده دارد: ارادهی حتم و ارادهی عزم. ارادهی حتم خطا نمیکند و ارادهی عزم که گاهی خطا میکند و گاهی درست انجام میدهد [گاهی خطا و گاهی درست]. و خداوند دو مشیّت دارد. مشیّتی که میخواهد و مشیّتی که نمیخواهد. نهی میکند درحالیکه میخواهد، و امر میکند درحالیکه نمیخواهد. معنایش این است که از بندگان [طاعت را] اراده کرد و خواست، و معصیت را اراده نکرد و خواست. و هرچیزی بسته به قضا (حکم) و قدر (اندازه) اوست و کارها در بین این دو (قضا و قدر) جریان دارد. هرگاه قضا خطا کند، قدر خطا نمیکند و وقتی قدر خطا نکند قضا خطا نمیکند و مخلوقات از قضا بهسوی قدر میروند. هرگاه قدر خطا کند، قضا خطا نمیکند و وقتیکه قضا خطا نکند قدر هم خطا نمیکند و [مخلوقات] از قدر بهسوی قضا حرکت میکنند. و قضا در کتاب خداوند عزّوجلّ که بر زبان فرستادهی راستگویش جاری شده است بر چهار وجه است که از جملهی آنها قضاء خلق (آفریدن) است که همان قول خداوند تعالی است دراینهنگام آنها را بهصورت هفت آسمان در دو روز آفرید. (فصلت/۱۲) که معنایش این است که آنها را آفرید [منظور از قَضاهُنَّ، خَلَقَهُن میباشد] و مورد دوّم، قضاء حکم است که همان قول خداست وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالحَقِّ و معنایش این است که حکم شد».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۳۴۶
الصّادق (علیه السلام)- سَأَلُوهُ (علیاً (علیه السلام)) عَنِ الْمُتَشَابِهِ فِی الْقَضَاءِ فَقَالَ هُوَ عَشَرَهًُْ أَوْجَهٍ مُخْتَلِفَهًُْ الْمَعْنَی فَمِنْهُ قَضَاءُ فَرَاغٍ وَ قَضَاءُ عَهْدٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ إِعْلَامٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ فِعْلٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ إِیجَابٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ کِتَابٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ إِتْمَامٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ حُکْمٍ وَ فَصْلٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ خَلْقٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ نُزُولِ الْمَوْت … أَمَّا قَضَاءُ الْحُکْمِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ أَیْ حُکِمَ بَیْنَهُمْ.
امام صادق (علیه السلام)- از علی (علیه السلام) دربارهی [آیات] متشابه در [مورد معنای] قضا (حکم) پرسیدند. فرمود: «معانی قضا دهگونه است که معنایشان مختلف است. از جمله آن [متشابه در قضا]، قضاء فراغ (پایانیافتن) و قضای عهد است و از جملهی آن قضاء اعلام است و از جمله آن قضاء فعل است و از جملهی آن قضاء ایجاب و از جملهی آن قضاء کتاب و از جمله آن قضاء اتمام و از جمله آن قضاء حکم و فصل (جدایی) و از جمله آن قضاء خلق (آفرینش) و از جملهی آن قضاء نزول موت (فرودآمدن مرگ) است … امّا قضاء حکم این کلام خداوند است: قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالحَقِّ وَ قِیلَ الحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ یعنی میان آنها داوری میشود».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۳۴۶
معرفی بیشتر سوره زمر
جمع زمره است به معنى دسته، جماعت، فوج [1]
مفهوم کلی سوره
خداباورى ؛
دادگاه عدل الهى در رستاخيز؛
تأثير نيرومند قرآن بر قلب انسان ؛
اسامی سوره
علت نامگذاری
«سوره زمر»؛ سبب نامگذارى اين سوره به «زمر» (فوج و گروه) تكرار اين واژه در آيات هفتادویک و هفتادوسه است .
«سوره غرف»؛ از آن رو «غُرَف» (اتاق و كاخ) ناميده شده كه اين واژه در آيۀ بیستم اين سوره تكرار شده است.[4]
تعداد آیات
سوره زمر هفتادوپنج آیه دارد.[5]
تعداد کلمات
سوره زمر هزاروصدوهفتاد ودو کلمه دارد.[6] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)
تعداد حروف
سوره زمر چهارهزارونهصدوهشت حرف دارد.[7] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)
اهداف و آموزه ها
هدف هاى اساسى سوره زمر عبارت اند از:
1. دعوت به توحيد؛
2. يادآورى رستاخيز و خصوصيات آن.[8]
محتوا و موضوعات
سوره زمر از چند بخش مهم تشكيل يافته است:
چيزى كه بيش از همه در سراسر اين سوره منعكس است مسالۀ دعوت به توحيد خالص مى باشد، توصيه در تمام ابعاد و شاخه هايش، توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، و توحيد عبادت، مخصوصا روى مسالۀ اخلاص در عبادت و بندگى خدا بارها در آيات مختلف اين سوره تكيه شده است، و تعبيراتش در اين زمينه آن چنان مؤثر است كه قلب انسان را به سوى اخلاص مى كشاند و جذب مى كند؛
مسالۀ مهم ديگرى كه در مقاطع مختلف اين سوره و تقريبا از آغاز تا انجام آن مورد توجه است مساله معاد و دادگاه بزرگ عدالت خدا است، مساله ثواب و جزا، غرفه هاى بهشتى، و سايبانهاى آتشين دوزخى، مساله ترس و وحشت روز قيامت، و آشكار شدن نتايج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ مساله سياه شدن صورت دروغگويان و كسانى كه بر خدا افترا بستند، رانده شدن كافران به سوى جهنم، ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب نسبت به آنها، و دعوت بهشتيان به سوى بهشت و تبريك و تهنيت فرشتگان رحمت به آنها! اين مسائل كه بر محور معاد دور مى زند آن چنان با مسائل توحيدى آميخته است كه گويى تار و پود يك پارچه را تشكيل مى دهد؛
بخش ديگرى از اين سوره كه تنها قسمت كوتاهى از آن را اشغال مى كند اهميت قرآن مجيد است، ولى اين بخش كوتاه ترسيم جالبى از قرآن و تاثير نيرومند آن در قلوب و جانها در بر دارد؛
بخش ديگرى كه آن هم نسبتا كوتاه است بيان سرنوشت اقوام پيشين و مجازات دردناك الهى نسبت به تكذيب كنندگان آيات حق مى باشد؛
و بالآخره بخشى از اين سوره نيز پيرامون مسالۀ توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست، و مؤثرترين آيات توبه و رحمت در اين بخش بيان شده كه شايد در قرآن آيه اى نويدبخش تر از آن در اين زمينه نباشد.[9]
فضائل، خواص و ثواب قرائت
ابىبنكعب از پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بحواند خداوند اميد او را قطع نكرده و ثواب ترسندگان را كه از خداوند مى ترسند به او مى بخشد».
هارونبنخارجه از امام صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بخواند خدا شرافت دنيا و آخرت را به او مى بخشد و او را بدون مال و فاميل عزيز مى گرداند تا هر كه او را ببيند شكوهش به وى نموده شده، و جسدش بر آتش حرام گردد و براى او هزار شهر در بهشت ساخته شود كه در هر شهرى هزار كاخ بوده و در هر كاخى صد حوريه مى باشد و علاوه براى او دو چشمه جارى و دو چشمه جوشان و دو بوستان خرم و حوريان پردهنشين در خيمه ها مى باشد.[10]
محل نزول
همه آيات سوره زمر طبق گفته «مجاهد و قتاده و حسن» مكى مى باشد. و برخى گفته اند: سه آيه اين سوره در مدينه نازل شده كه درباره «وحشى» قاتل «حمزه» و از اول آيه (قُلْ يا عِبادِيَ) تا آخر آيه سوم مى باشد .[11]
زمان نزول
سوره زمر در دوران اخير زندگى مسلمانان در مكه، يعنى پس از معراج و قبل از هجرت فرود آمده است.[12]
فضای نزول
مشركان از آن حضرت خواسته اند از دعوت خود دست بردارد و متعرض خدايان آنها نشود و او را از غضب خدايان خود ترسانده اند و نيز او را به عبادت آنها خوانده اند، اين جريان سبب نزول سوره زمر با آن لحن موكد گرديده است.
علاوه بر اين سوره مباركۀ زمر مسئله توحيد و يگانگى خدا و نفوذ قدرت او را در اراده كائنات در حدّ اعلى از راه عقل و وحى آسمانى بيان مى كند و از آنها نتيجه مى گيرد كه خلقت و تدبير كائنات در دست خداست، عبادت و اطاعت خاص اوست و نيز مسئله معاد را مطرح كرده و در آخر مى فرمايد: متّقيان گروه گروه به بهشت و كفّار فوج فوج رهسپار آتش خواهند شد.
راه زندگى آن نيست كه انسان در دفع مضرات و جلب منافع به مجسمه ها و مخلوق روى آورد و زندگى خويش را با رسومات از خود ساخته به آخر رساند و گرنه خلقت او عاطل و باطل خواهد بود، خدا از خلقت او غرضى دارد، رسيدن به آن هدف و غرض، در اطاعت و زندگى از نظر خداست.[13]
ترتیب در مصحف
سوره زمر در چينش كنونى قرآن سىونهمين سوره به شمار می آید.[14]
ترتیب بر اساس نزول
سوره زمر پنجاهونهمين سوره در ترتيب نزول است و بعد از سوره سبأ نازل شده است.[15] (لازم به ذکر است اقوال در ترتیب نزول سوره های قرآن مختلف است)
ارتباط با سوره قبلی
خداوند متعال سوره ص را با ذکر قرآن و اهمیت آن به پایان رسانیده است و سوره زمر را هم با مطالبی در مورد قرآن آغاز می کند.
ویژگی
سوره زمر از سور مثانی می باشد مثانی سوره هایی هستند که بعد از سور مئین قرار گرفته اند و زیر صد آیه دارند مانند اینکه سور مئین مبادی باشند و توالی آن مثانی آن فرض شده اند.[16]
سوره های مثانی عبارتند از: احزاب و حجّ و قصص و نمل و نور و انفال و مریم و عنکبوت و روم و یس و فرقان و حجر و رعد و سبأ و فاطر و إبراهیم و ص و محمد و لقمان و زمر.[17]
روايتى است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند هفت سوره طوال را به جاى تورات و سوره هاى مئين را به جاى انجيل و سوره هاى مثانى را به جاى زبور به من داد، و پروردگارم مرا با دادن سوره هاى مفصّل فزونى بخشيد.[18]
آیۀ مشهور باز بودن راه توبه برای همگان « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِم …» (آیه پنجاه و سوم) در این سوره است.
[9]تفسير نمونه، ج 19، ص 360-359
[10]ترجمه تفسير مجمعالبيان، ج 21، ص 138
[12]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[13]تفسير احسنالحديث، ج 9، ص 259-258
[14]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[15]التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 136
[16]زاد المسير فى علم التفسير، ج 4، ص 141