آیه 2 سوره واقعهReviewed by متین on May 15Rating: 5.0آیه 2 سوره واقعه

♦ آیه 2 سوره واقعه ♦

لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ

دسترسی سریع به خدمات

ترجمه آیه
تفسیر آیه
نکته آیه
تفسیر روایی
معرفی اجمالی سوره

ترجمه های آیه (فارسی – انگلیسی)

هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار کند!
[خواهيد ديد كه‌] در وقوع آن دروغى نيست
[كه‌] در وقوع آن دروغى نيست:
که در وقوعش هیچ کذب و جای هیچ شک و ریب نیست.
که در واقع شدنش دروغی [در کار] نیست،
كه در واقع‌شدنش هيچ دروغ نيست،
در وقوع آن دروغی نیست‌
كه در رخدادش دروغى نيست
رخ دادن آن قطعی و جای تکذیب نیست.
در وقوعش هرگز گزافی نیست.
نیست فرود آمدنش را دروغی‌
Of its occurrence, there is no denial.

تفسیر های آیه

سیمای سوره واقعه‌

اين سوره نود و شش آيه دارد و در مكه نازل شده است.

يكى از نام‌هاى قيامت، واقعه است كه در آيه اول اين سوره از وقوع حتمى آن خبر داده شده و لذا اين سوره «واقعه» نام گرفته است.

اكثر آيات اين سوره درباره‌ى قيامت و شرايط و حوادث آن و تقسيم مردم به دوزخى و بهشتى در آن روز بحث مى‌كند. لذا تلاوت اين سوره انسان را از غفلت بيرون مى‌آورد.

در آستانه مرگ عبداللّه بن مسعود، عثمان به عيادتش رفت و از او پرسيد: از چه ناراحتى و چه آرزويى دارى؟ گفت: از گناهانم ناراحتم و اميد به رحمت پروردگار دارم. پرسيد: آيا چيزى مى‌خواهى به تو عطا كنم؟ گفت: نه، آن روز كه نياز داشتم محرومم كردى، الآن كه از دنيا مى‌روم چه نيازى دارم. عثمان گفت:

پس اجازه بده چيزى به تو عطا كنم تا براى دخترانت به ارث بماند.

او گفت: آنها هم نيازى ندارند. زيرا به دخترانم چيزى آموخته‌ام كه هرگز نيازمند نمى‌شوند. به آنان سفارش كرده‌ام سوره واقعه بخوانند كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم هر كس هر شب آن سوره را تلاوت كند، فقر و بدبختى به او نمى‌رسد. «1»

«1». تفسير مجمع البيان.

جلد 9 – صفحه 416

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان.

إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2»

آن گاه كه آن واقعه (عظيم قيامت) روى دهد. كه در واقع شدن آن دروغى نيست (و سزا نيست كسى آن را دروغ شمارد).

خافِضَةٌ رافِعَةٌ «3» إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا «4»

(آن واقعه) پايين آورنده و بالا برنده است (نظام خلقت را زير و رو مى‌كند و نااهلان را پايين و خوبان را بالا مى‌برد). آن گاه كه زمين به سختى لرزانده شود.

وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا «5» فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا «6»

و كوه‌ها به شدّت متلاشى شوند. پس به حالت غبار پراكنده در آيند.

نکته ها
«خفض» به معناى فرو آوردن و به زير كشيدن و «رفع» به معناى بالابردن و برافراشتن و «رج» به معناى لرزش شديد و تند و از جا كنده شدن است.

«بس» به معناى خرد شدن در اثر فشار شديد است و «هَباءً» به خاك نرم مانند غبار و ذرّات معلّق در هوا مى‌گويند و «منبث» به معناى پراكنده است.

هر كجا وقوع امر و حادثه‌اى قطعى باشد، براى بيان آن مى‌توان از فعل ماضى استفاده كرد. لذا بسيارى از آيات درباره قيامت، با فعل گذشته بيان شده است. «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ»

جلد 9 – صفحه 417

چنانكه با ديدن سيل بزرگى كه به سوى شهر حركت مى‌كند، مى‌توان گفت: سيل شهر را برد، با اين‌كه هنوز سيل به شهر نرسيده است.

جمله‌ «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» يعنى هنگامى كه مردم وقايع پيش از قيامت را ببينند، با تمام وجود آن را باور خواهند كرد. در قرآن، آيات ديگرى نظير اين آيه آمده است، از جمله:

«فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ» «1» زمانى كه عذاب را ديدند، گفتند به خدا ايمان آورديم.

«لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ» «2» تا لحظه ديدن عذاب دردناك، ايمان نمى‌آورند.

«لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً» «3» كفار همواره در شك و ترديد هستند تا آنكه ناگهان قيامت به سراغشان آيد.

امام سجاد عليه السلام فرمودند: به خدا سوگند! واقعه قيامت، دشمنان خدا را به دوزخ فرومى‌آورد، «خافِضَةٌ» و اولياى خدا را به بهشت بالا مى‌برد. «رافِعَةٌ» «4» آرى، عزّت و ذلّت، بلند مرتبگى و پستى واقعى در آن روز معلوم مى‌شود كه بزرگان گفته‌اند: «الفقر و الغنى بعد العرض على الله» «5»، فقر و غناى واقعى پس از آنكه اعمال بر خدا عرضه شود، معلوم گردد.

وضع زمين و كوه‌ها در آستانه قيامت‌

زمينى كه آرامگاه و استراحتگاه بود، «الْأَرْضَ مِهاداً» «6» و براى امرار معاش بر پشت آن راه مى‌رفتيم و تلاش مى‌كرديم، «فَامْشُوا فِي مَناكِبِها» «7» در آن روز ناآرام و بى‌قرار مى‌شود؛ زلزله‌اى بى‌سابقه و بى‌نظير رخ مى‌دهد كه زمين به شدّت مى‌لرزد، به گونه‌اى كه خداوندِ بزرگ، به آن عظيم مى‌گويد. «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‌ءٌ عَظِيمٌ» «8» كوه‌ها با آن همه سنگينى و ريشه‌اى كه در عمق زمين دارند، از جاى كنده و روان شده، «سُيِّرَتِ الْجِبالُ» «9» به شدّت به هم برخورد مى‌كنند، «فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً» «10» تا خرد و متلاشى شده، «بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا» و تبديل به سنگريزه و ذرّات پراكنده مى‌شوند، «هَباءً مُنْبَثًّا» وآن ذرّات در اثر فشار، مانند پشم حلاجى شده ريزريز شوند، «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» «11» و مانند غبارى در هوا پراكنده شوند.

«فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا» و اين همان ماجراى آغازين آفرينش است: «وَ هِيَ دُخانٌ» «12»

«1». غافر، 84.

«2». شعراء، 201.

«3». حج، 55.

«4». تفسير نورالثقلين.

«5». غررالحكم.

«6». نبأ، 6.

«7». ملك، 15.

«8». حج، 1.

«9». نبأ، 20.

«10». حاقه، 14.

«11». قارعه، 5.

«12». فصلت، 11.

جلد 9 – صفحه 418

پیام ها
1- در وقوع قيامت و زلزله‌هاى سخت آن ترديدى نيست. «إِذا وَقَعَتِ» ( «اذا» و فعل ماضى در مواردى بكار مى‌رود كه قطعى الوقوع باشد.)

2- قيامت، تنها واقعه‌اى است كه نظير و مانند ندارد. «الْواقِعَةُ»

3- در تبليغ، آنگاه كه در مقام هشدار به امرى مهم هستيم، با حذف همه مقدّمات، به اصل مطلب بپردازيم. «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ» (نظير آياتِ‌ «الْحَاقَّةُ»* «1»، «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» «2»)

4- انكار قيامت، فقط در دنيا و در شرايط رفاه و غفلت است، همين كه نشانه‌هاى قيامت آشكار شود، ديگر كسى آن را انكار نمى‌كند. «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»

5- تا فرصت هست، قيامت را باور كنيم كه پس از وقوع، نتيجه‌اى جز شرمسارى ندارد. «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»

6- قيامت، هنگامه‌ى فروپاشى پندارها و تجلّى حقايق است. (شكست و سقوط عدّه‌اى و پيروزى و صعود عدّه‌اى ديگر) «خافِضَةٌ رافِعَةٌ»

7- زلزله قيامت بسيار سخت و بزرگ است. «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا»

8- در آستانه قيامت، وقوع زلزله‌ها و رانش‌هاى زمين و كوهها حتمى است. إِذا وَقَعَتِ‌ … رُجَّتِ الْأَرْضُ‌ … بُسَّتِ الْجِبالُ‌

لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2»

لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ: نيست در حين واقع شدن و حادث گشتن آن نفسى كه گوينده باشد بر خدا، يا تكذيب كننده باشد آن را چنانچه الحال، اكثر نفوس كاذب و تكذيب كننده‌اند، زيرا آن روز قيامت مشاهد و به راى العين ببينند، لذا تمام نفوس تصديق آن و ايمان آرند، لكن ايمان ضرورى، و فايده‌اى نخواهد داشت. يا آنكه قيامت امرى است واقع شونده، و انكار و تكذيب منكرين، واقع و حقيقت آن را از بين نبرد، زيرا برهان قائم است بر اثبات و تحقق آن.

تبصره: مراد معاد و قيامت نزد متشرعه و اهل ايمان، عبارت است از بعث نفوس انسانيه و ارواح ايشان به سوى ابدان عنصريه دنيويه كه نفس با اين ماده عنصريه عود داده خواهد شد به جهت حساب و مجازات به هيئت و صورت روزى كه دفن شده در قبر، كه گفته مى‌شود اين فلان كس است.

برهان- اگر معاد حق نباشد، هر آينه قبيح باشد تكليف؛ «تالى» يعنى قبيح‌

جلد 12 – صفحه 445

بودن تكليف باطل است، «مقدم» يعنى معاد نبودن نيز باطل باشد. بيان ملازمه آنكه تكليف مشقت و مستلزم تعويض است از آن، زيرا مشقت بدون عوض ظلم، و ساحت قدس سبحانى منزه است، و اين عوض حاصل نباشد در زمان تكليف، يعنى دنيا، پس عقل حكم نمايد آخرتى بايد باشد تا جزاى اعمال داده شود.

2- حشر اجساد و عود ارواح به اجساد ممكن و صادق مصدق اخبار فرموده به وقوع آن، پس حق و محقق باشد؛ اما امكان آن به جهت آنكه اجزاء ميت قابل جمع‌آورى و افاضه حيات به آن باشد، و الّا در اول مرحله متصف به وجود و حيات نمى‌گرديد، و خداى تعالى عالم است به اجزاء هر فرد فرد شخص، و به قدرت تامه جمع و عودت خواهد داد چنانچه فرمايد: «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ» «1».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2» خافِضَةٌ رافِعَةٌ «3» إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا «4»

وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا «5» فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا «6» وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً «7» فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «8» وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ «9»

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ «10» أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ «11» فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «12» ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ «13» وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ «14»

عَلى‌ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ «15» مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ «16»

ترجمه‌

وقتى واقع شود واقعه قيامت‌

كه نيست در وقوعش هيچ دروغ و خلافى‌

آن پست گرداننده است و بلند گرداننده‌

وقتى كه حركت داده شود زمين حركت دادنى سخت‌

و خورد و نرم كرده شوند كوهها نرم شدنى‌

پس بگردند غبارى پراكنده‌

و باشيد شما دسته‌هاى سه‌گانه‌

پس ياران جانب راست چيست حال ياران جانب راست‌

و ياران جانب چپ چيست حال ياران جانب چپ‌

و پيشى گرفتگان بايمان كه پيشى‌گيرندگان ببهشتند

آن گروه مقرّبان درگاه خدا

در باغهاى پر نعمتند

گروهى از پيشينيان‌

و كمى از امّت آخر الزّمان‌

قرار دارند بر تختهائى زربفت مكلّل بجواهر

تكيه‌زنندگانند بر آنها روى بروى يكديگر.

تفسير

يكى از اسماء قيامت واقعه است و بآن ناميده شده براى تحقّق وقوع آن و شدّت اهوالش و آن صدق و حق و واقع است نيست راجع بوقوعش و براى آمدنش در خارج دروغ و خلاف واقعى چون هر كه از آن خبر داده پيغمبر يا امام يا يكى از نوّاب ايشان يا مردم عادى همه راست گفته‌اند و در صافى كاذبه را بنفس كاذبه تفسير فرموده و بعضى از مفسّرين هم گفته‌اند مراد آنستكه وقتى قيامت ظاهر شود ديگر كسى منكر آن نميشود و تكذيب نميكند اخبار از آنرا چنانچه فعلا بعضى ميكنند ولى ظاهرا كاذبه مانند عاقبة و عافية مصدر است و بمعناى مكذّب نيآمده مگر آنكه گفته شود آنروز ديگر دروغ گوئى نيست كه تكذيب كند قيامت را و

جلد 5 صفحه 126

اين خالى از تكلّف نيست و بهتر همانست كه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه قيامت حق است يعنى دروغ نيست و در هر حال آنروز دشمنان خدا ذليل و بجهنم ميروند و دوستان خدا عزيز و ببهشت ميروند چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در خصال از امام سجاد عليه السّلام بآن تصريح و تسجيل شده و حاصل كلام آنستكه وقتى قيامت برپا شود كه مسلّما خواهد شد بعضى از مقام خود تنزّل و بعضى ترقى مينمايند و آن وقتى است كه زمين حركت داده شود حركت شديدى و قمّى ره نقل فرموده كه كوفته شود بعضى از آن بر بعضى و ريز ريز و نرم شود كوهها مانند آرد نرم و نيز نقل فرموده كنده شود كوهها كنده شدنى پس غبارى شود پراكنده در آسمان و هباء ذراتى است كه ديده ميشود وقتى از روزنه داخل ميشود با شعاع آفتاب خلاصه آنكه در آن روز اوضاع زمين دگرگون و اجزاء آن متفرّق و نابود خواهد شد و مردم در محشر حاضر ميگردند و آنها منقسم بسه قسم ميشوند يكدسته اصحاب يمين خوانده شده و ظاهرا آنها مردم پاك طينتى هستند كه داراى عقائد حقّه و اعمال صالحه‌اند و خير آنها بر شرّشان غالب است و مشمول رحمت و مغفرت الهى ميگردند و نامه اعمالشان بدست راستشان داده ميشود و يكدسته اصحاب شمالند و آنها مردم بد فطرتى هستند كه شرشان بر خيرشان غالب است اعمّ از كافر و منافق و مجرم كه بايد بجهنّم بروند و نامه اعمالشان بدست چپشان داده ميشود و يكدسته كسانى هستند كه سبقت گرفتند از سايرين بعلم و عمل و بايد سبقت گيرند از غير خودشان ببهشت و اينها اگر چه در واقع جزء دسته اوّلند كه سعداء هستند ولى براى رفعت مقام علم و سبقت در عمل پيشرو قافله جنّتند و اينجا خداوند آنها را از عوام اهل ايمان و عمل صالح مجزّى فرموده و بعنوان مقرّبون معرّفى و معنون نموده است و غير سعدا اشقيا ميباشند و لذا در سوره هود مردم منقسم بدو قسم شده‌اند سعيد و شقى و ظاهرا ميمنه بمعناى يمن و سعادت و مشئمه بمعناى شومى و شقاوت است ولى چون عرب بدست راست فال نيك ميزند و بدست چپ فال بد ميمنه و مشئمه بمعناى دست راست و چپ استعمال شده و ميشود و اينجا محتمل است هر دو معنى مراد باشد و سؤال بكلمه ما براى اظهار تعجّب از خوبى و بدى حال آن دو دسته است و البته معلوم است‌

جلد 5 صفحه 127

كه در سابقين هم اسبق وجود دارد و لذا در روايات معتبره سابقون بانبيا و ائمه و امير المؤمنين و شيعيان او و اصحاب يمين باهل ايمان و از آنها بآنان كه گناهى دارند و در موقف حساب حاضر ميشوند باختلاف اخبار و آثار تفسير شده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سابقون چهار نفرند فرزند آدم عليه السّلام كه كشته شد و سابق امّت موسى عليه السّلام كه مؤمن آل فرعون است و سابق امّت عيسى كه حبيب نجّار است و سابق امّت محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه على بن ابى طالب است و ظاهرا در اين روايات بيان افراد جليّه و خفيّه شده و مفسرين هم باختلاف در اين مقام اظهار نظر نموده‌اند و تحقيق همانست كه بيان شد و البتّه مقرّبان درگاه الهى در اعلى درجات بهشتهاى پرنعمت جاى دارند و چون قسمت مهمّ ايندسته را انبياء عظام و اوصياء كرام آنها تشكيل ميدهند خداوند فرموده گروهى از پيشينيان و كمى از امّت پيغمبر آخر- الزمان و ايشان بر تختهائى كه با طلا تافته و بافته و بجواهر ترصيع يافته قرار و آرام دارند چنانچه مفسرين فرموده‌اند و بنظر حقير محتمل است موضونه بمعناى مرتّبه باشد يعنى بنظم و ترتيب معيّنى چيده شده بر حسب مراتب و مقامات صاحبان آنها و مؤيّد اين معنى آنست كه فرموده تكيه‌زنندگانند بر آنها رو برويهم كه يكديگر را ببينند و از ملاقات و صحبت و انس با هم بهره‌مند گردند چون معلوم ميشود كه طورى چيده شده كه رو بروى هم باشند نه پشت بهم-

بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

إِذا وَقَعَت‌ِ الواقِعَةُ «1» لَيس‌َ لِوَقعَتِها كاذِبَةٌ «2»

زماني‌ ‌که‌ وقوع‌ پيدا كرد واقعه‌ ‌که‌ قيامت‌ ‌باشد‌ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ وقوع‌ قيامت‌ دروغي‌ ‌يعني‌ دروغ‌ نيست‌.

يكي‌ ‌از‌ اسامي‌ القيامه‌ واقعه‌ ‌است‌ بواسطه وقوع‌ شدائدي‌ و امور مهمه‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز و جمله.

إِذا وَقَعَت‌ِ الواقِعَةُ متعلق‌ ‌به‌ فعل‌ محذوف‌ ‌است‌ ‌يعني‌ اذكروا باد كنيد و غفلت‌ نكنيد و تدارك‌ كنيد و آماده‌ باشيد ‌براي‌ وقوع‌ واقعه‌ و قيامت‌ همان‌ نفخه ثانيه صور ‌که‌ مي‌فرمايد وَ نُفِخ‌َ فِي‌ الصُّورِ فَصَعِق‌َ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ مَن‌ فِي‌ الأَرض‌ِ إِلّا مَن‌

جلد 16 – صفحه 393

شاءَ اللّه‌ُ ثُم‌َّ نُفِخ‌َ فِيه‌ِ أُخري‌ فَإِذا هُم‌ قِيام‌ٌ يَنظُرُون‌َ زمر آيه 68.

لَيس‌َ لِوَقعَتِها كاذِبَةٌ قيامتي‌ ‌که‌ تمام‌ انبياء خبر دادند و تمام‌ كتب‌ سماويّه‌ بيان‌ فرموده‌ مخصوصا قرآن‌ مجيد ‌که‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ سور و آيات‌ صريحا ‌ يا ‌ اشارة ‌ يا ‌ تلويحا بيان‌ فرموده‌ بلكه‌ حكم‌ عقل‌ ‌بر‌ طبقش‌ قائم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ دستگاه‌ قيامت‌ نباشد دستگاه‌ خلقت‌ لغو مي‌شود و همچنين‌ ارسال‌ رسل‌ و جعل‌ احكام‌ و انزال‌ كتب‌ تماما لغو مي‌شود.

(آیه 2)- «هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار کند» (لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ).

ج5، ص71

چرا که حوادث پیش از آن به قدری عظیم و شدید است که آثار آن در تمام ذرات جهان آشکار می‌شود.

نکته های آیه

۱ – انکار قیامت از سوى کافران، تنها محدود به زندگى دنیا است و نه هنگام تحقق یافتن آن. (لیس لوقعتها کاذبة) «کاذبة» صفت براى موصوف محذوف است و تقدیر آن «نفس کاذبة» مى باشد. «لام» در «لوقعتها» به معناى «عند» است; یعنى، وقتى قیامت واقع شود، هیچ کس نمى تواند به دروغ بگوید: «قیامت واقع شدنى نیست».

۲ – سخن الهى درباره وقوع قیامت و تخلف ناپذیر بودن آن، حق و مبرا از هرگونه کذب و دروغ (لیس لوقعتها کاذبة) «کاذبة» مى تواند مصدر باشد (نظیر «عافیة و عاقبة»). در این صورت لام در «لوقعتها»، به معناى «فى» است; یعنى، درباره واقع شدن قیامت دروغى وجود ندارد.

۳ – تهدید منکران قیامت، به دست برداشتن از انکار آن تا فرصت باقى مانده (لیس لوقعتها کاذبة) «کاذبة» مى تواند صفت براى موصوف مقدر باشد (نفس کاذبة). در این صورت آیه شریفه نظر به کافران دارد که تا وقت باقى است، دست از انکار قیامت بردارند; زیرا روزى که قیامت واقع شود، آنان جز تسلیم شدن در برابر واقعیت و گرفتار سرافکندگى شدن فرجامى ندارند.

تفسیر روایی اهل بیت درباره آیه

تفسیر روایی برای این آیه موجود نمی باشد.

معرفی بیشتر سوره واقعه

واقعه به معني حادثه شديد مي باشد.[1]

سوره واقعه، پنجاه و ششمین سوره و از سوره‌های مکی قرآن که در جزء بیست و هفتم جای گرفته است. «واقعه» یکی از نام‌های قیامت است و در آیه اول این سوره آمده است. سوره واقعه درباره روز قیامت و وقایع آن سخن می‌گوید و مردم را در روز قیامت به سه گروهِ اصحاب یمین، اصحاب شِمال و سابقون دسته‌بندی می‌کند و درباره جایگاه و پاداش یا عذاب هر گروه سخن می‌گوید. در تفاسیر آمده است، مراد از گروه سوم (سابقون) امام علی(ع) است که در ایمان‌آوردن به پیامبر(ص) بر دیگران سبقت گرفت. فضایل بسیاری برای تلاوت این سوره بیان شده است، از جمله اینکه اگر کسی سوره واقعه را بخواند، نوشته می‌شود که از غافلان نیست.

مفهوم کلي سوره

دلايل رستاخيز و تصوير صحنه‌هاى آن‌؛

تقسيم مردم به مقربان و اصحاب دست راست و چپ‌؛

نشانه‌هاى خدا در صحنه‌ى طبيعت و كيهان‌.[2]

اسامي سوره

سوره واقعة

علت نامگذاری

این سوره را به این دلیل واقعه‌ نامیده‌اند که واژه واقعه که از نام‌‏های قیامت است، در اولین آیه آن آمده است.عثمان بن عفان به عنوان عيادت وارد بر عبدالله بن مسعود شد در همان بيمارى كه با آن از دنيا رفت، پرسيد: از چه ناراحتى؟ گفت: از گناهانم، گفت: چه ميل دارى؟ گفت: رحمت پروردگارم! گفت: اگر موافق باشى طبيب براى تو بياوريم؟ گفت: طبيب بيمارم كرده، گفت: اگر مايل باشى دستور دهم عطاى تو را از بیت المال بياورند، گفت: آن روز كه نيازمند بودم به من ندادى و امروز كه بى‌نيازم به من مى‌دهى؟! گفت: مانعى ندارد براى دخترانت باشد، گفت: آنها هم نيازى ندارند، چرا كه من سفارش كردم سوره” واقعه” را بخوانند، من از رسول خدا (ص) شنيدم كه مى‌فرمايد: من قرأ سورة الواقعة كل ليلة لم تصبه فاقة ابدا:” هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند هرگز فقير نخواهد شد. (تفسیر نمونه) پس از نقل این گزارش از تفسیر مجمع البیان از از روح المعانی آلوسی روایت نقل کرده که نام دیگر این سوره «غِنی» است.

تعداد آيات

سوره واقعه نودوشش آيه دارد.[4]

تعداد کلمات

سوره واقعه سيصدوهفتادوهشت کلمه دارد.[5] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)

تعداد حروف

سوره واقعه هزاروهفتصدوسه حرف دارد.[6] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)

اهداف و آموزه ها

هدف‌هاى اساسى سوره واقعه عبارت‌اند از:

ذكر رستاخيز و حوادث آن

شرح حال نيكوكاران و بدكاران.[7]

محتوا و موضوعات

محتواى سوره واقعه را مي توان در هشت بخش خلاصه كرد:

آغاز ظهور قيامت و حوادث سخت و وحشتناك مقارن آن؛

گروه‌بندى انسانها در آن روز و تقسيم شان به اصحاب‌اليمين و اصحاب‌الشمال و مقربين؛

بحث مشروحى از مقامات مقربين و انواع پاداشهاى آنها در بهشت؛

بحث مشروحى درباره گروه دوم يعنى اصحاب‌اليمين و انواع مواهب الهى بر آنها؛

بحث قابل ملاحظه‌اى درباره اصحاب‌الشمال و مجازاتهاى دردناك آنها در دوزخ؛

ذكر دلائل مختلفى پيرامون مساله معاد از طريق بيان قدرت خداوند، و خلقت انسان از نطفه ناچيز، و تجلى حيات در گياهان، و نزول باران، و فروغ آتش، كه در ضمن نشانه‌هايى از توحيد نيز محسوب مى‌شود.

ترسيمى از حالت احتضار و انتقال از اين جهان به جهان ديگر كه آن خود نيز از مقدمات رستاخيز است.

نظر اجمالى ديگرى روى پاداش و كيفر مؤمنان و كافران و سرانجام سوره را با نام پروردگار عظيم پايان مى‌دهد.[8]

فضائل، خواص و ثواب قرائت

ابى‌بن‌كعب مي‌گويد: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «كسى كه سوره واقعه را بخواند از غافلين نوشته نشود».

از مسروق روايت شده كه: «كسى كه مي‌خواهد خبر پيشينيان و خبر اهل بهشت و خبر اهل آتش و خبر دنيا و خبر آخرت را بداند پس سوره واقعه را بخواند».

روايت شده كه عثمان بن عفان بر عبد اللَّه بن مسعود وارد شده كه او را عيادت كند در بيمارى او كه از دنيا رفت پس به او گفت: از چه شكايت داراى؟ گفت: از گناهانم، گفت: چه ميخواهى؟ گفت: رحمت پروردگارم را، گفت: آيا طبيبى برايت نياورم، گفت: طبيب من مرا بيمار كرده، گفت: آيا دستور ندهم كه عطا و سهميه تو را از بيت المال بدهند؟ گفت: آن روز كه محتاج‌ بودم مرا محروم داشتى و امروز مي‌خواهى بدهى كه من احتياج ندارم و بى نياز از آن هستم، گفت: پس براى دخترانت باشد. گفت: آنها نيازى به آن حقوق و عطا ندارند، چون من آنها را فرمان دادم كه سوره واقعه را بخوانند و به آن مداومت كنند، زيرا كه من از پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله شنيدم كه مي‌فرمود هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند هرگز نياز و تنگدستى و فقر به او نرسد.

عياشى به اسنادش از زيدشحام از امام محمد باقر عليه‌السلام روايت كرده كه فرمود: «كسى كه سوره واقعه را پيش از خوابيدن بخواند خدا را ملاقات كند در حالى كه صورت او مانند ماه شب چهارده خواهد بود».

ابو‌بصير از امام صادق عليه‌السلام روايت كرده كه فرمود: «كسى كه در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند خدا او را دوست دارد و محبت او را در دل تمام مردم قرار دهد و هرگز در دنيا بدى و فقر و آفتى از آفات دنيا نبيند، و از رفقاء اميرالمؤمنين عليه‌السلام خواهد بود».[9]

محل نزول

ابن عباس و قتاده گويند: سوره واقعه مكّى است، مگر يك آيه از آن كه در مدينه نازل شده و آن آيه‌ (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ).

و بعضى گفته‌اند: مكّى است مگر قول او «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ» و قول او: (أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ) كه در مسافرت و هجرت آن حضرت بمدينه نازل شده است.[10]

زمان نزول

تاريخ نزول سوره واقعه در ما بين هجرت مسلمين به حبشه و اسراء است و بعد از سوره طه نازل شده‌ است.

فضاي نزول

سوره واقعه از سوره هاي مکي مي باشد فضاي مسموم آن روزهاي مکه ايجاب مي نمود که خداوند متعال در برابر تبليغات وسيع و معاندان? مشرکان از پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله حمايت عيني و مصداقي نمايد يکي از اين حمايت ها در سوره واقعه متبلور شده است زيرا که موضوع اين سوره بحث معاد و قيامت است و وضعيت گروه ها و افراد مختلف و دسته بندي آنها را در روز قيامت را بيان مي نمايد. چون مسئله معاد يکي از بزنگاه هاي تبليغي و فرافکني هاي مشرکان بود که بسيار روي آن مانور مي دادند و نياز به آن بود که جواب مناسبي دريافت مي کردند که البته اين جواب جاودانه و براي همه عصرها ماندگار است.

ترتيب در مصحف

سوره واقعه پنجاه‌وششمين سوره در چينش كنونى قرآن به شمار مي آيد.[11]

ترتيب بر اساس نزول

سوره واقعه چهل‌و‌ششمين سوره قرآن در ترتيب نزول مي باشد و بعد از سوره طه نازل شده است.[12]

(لازم به ذکر است اقوال در ترتيب نزول سوره هاي قرآن مختلف است)

ارتباط با سوره قبلي

چون خداوند سبحان سوره‌ الرحمن را به صفت بهشت پايان داد، سوره واقعه را نيز به صفت قيامت و بهشت شروع كرده است.[13]

ويژگي

سوره واقعه از سور مفصلات مي باشد[14] ابن قتيبه مي گويد: … مفصلات سوره هاي کوچکي هستند که بعد از سور مثاني آمده اند اينکه چرا اين سوره ها را مفصل ناميده اند به خاطر کوتاه بودن آنها و اينکه بسيار به واسطه بِسْمِ اللّ?هِ الرَّحْم?نِ الرَّحِيمِ از يكديگر جدا شده‌اند. [15]

روايتى است كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند هفت سوره طوال را به جاى تورات و سوره‌هاى مئين‌ را به جاى انجيل و سوره‌هاى مثانى‌ را به جاى زبور به من داد، و پروردگارم مرا با دادن سوره‌هاى مفصّل فزونى بخشيد.[16]

در روايتي ابوبکر به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض مي کند يا رسول الله پيري چه زود به سراغ شما آمد. حضرت در جواب فرمودند: «شيّبتنى‌ سورة هود و الواقعة و المرسلات و عمّ يتسائلون و اذا الشّمس كوّرت»: اين پنج سوره مرا پير گردانيد.[17]

سوره واقعه چنان كه از نامش پيدا است از قيامت و ويژگي‌هاى آن سخن مى‌گويد، و اين معنى در تمام آيات نودوششگانه سوره مساله اصلى است‌.[18]

[1]قاموس قرآن، ج‌7، ص 235

[2]تفسير قرآن مهر، ج‌20، ص 153

[3]همان، ص 155

[4]الکشف و البيان، ج9، ص199

[5]همان

[6]همان

[7]تفسير قرآن مهر، ج‌20، ص 156

[8]تفسير نمونه، ج‌23، ص 194-193

[9]ترجمه تفسير مجمع‌البيان، ج‌24، ص 128-127

[10]همان

[11]تفسير قرآن مهر، ج‌20، ص 155

[12]التمهيد في علوم القرآن، ج1، ص136

[13]ترجمه تفسير مجمع‌البيان، ج‌24، ص 129

[14]التمهيد في علوم القرآن، ج1، ص313

[15]جامع البيان فى تفسير القرآن، ج‌1، ص 34

[16]جامع البيان فى تفسير القرآن، ج‌1، ص 34

[17]زبدة التفاسير، ج‌7، ص343

[18]تفسير نمونه، ج‌23، ص 193