ترجمه های آیه (فارسی – انگلیسی)
تفسیر های آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتِي فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «59»
آرى، آيات من به سراغ تو آمد، امّا آنها را تكذيب كردى و تكبّر ورزيدى و از كافران شدى.
نکته ها
مجرم در قيامت چند سخن دارد:
1. اقرار به كوتاهى. «فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ»
2. اقرار به مسخره كردن. «لَمِنَ السَّاخِرِينَ»
3. آرزوى هدايت. «لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِي»
4. آرزوى بازگشت به دنيا. «لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً»
خداوند اقرارهاى او را مىپذيرد امّا سخن سوم او را در اين آيه پاسخ مىدهد كه ما تو را هدايت كرديم تو خود نپذيرفتى و سخن چهارم او را در جاى ديگر پاسخ مىدهد كه اگر آنان به دنيا برگردند باز هم خلافكارند. «لَوْ رُدُّوا لَعادُوا» «1»
پیام ها
1- خداوند بدون اتمام حجّت، كسى را عذاب نمىكند. «بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتِي»
2- تكذيب فورى و بدون تأمل، حاكى از روحيه تكبّر ولجاجت است. «فَكَذَّبْتَ»
«1». انعام، 28.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 194
أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ (56) أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (57) أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (58) بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتِي فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ (59) وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ (60)
ترجمه
تا مبادا گويد كسى اى اندوه و پشيمانى بر آنچه كوتاهى كردم در امر خدا و همانا بودم از مسخره كنندگان
يا گويد اگر آنكه خدا راهنمائى كرده بود مرا هر آينه بودم از پرهيزكاران
يا گويد هنگاميكه بيند عذاب را كاش ميبود براى من بازگشتى پس بوده باشم از نيكوكاران
آرى بتحقيق آمد تو را آيتهاى من پس تكذيب نمودى آنرا و سركشى كردى و بودى از كافران
و روز قيامت مىبينى آنها را كه دروغ بستند بر خدا كه رويهاشان سياه شده آيا نيست در دوزخ جائى براى تكبر كنندگان
تفسير
خداوند متعال بيان فرموده است مقصود خود را از امر بمتابعت قرآن و احكام الهى كه در آيه سابقه بيان شد و آن آنستكه مبادا كسى روز قيامت اظهار حسرت و ندامت نمايد بر تقصير خود در طاعت و قرب بحق با آنكه از سخريّه كنندگان به پيغمبر و اهل ايمان و قرآن و احكام خدا و اولياء او باشد يا بگويد خدا اگر مرا هدايت نموده بود بدين حق از معاصى اجتناب مينمودم و باين عاقبت وخيم گرفتار نميشدم يا بگويد در وقت مشاهده عذاب اگر من دوباره بدنيا برگردم از مردمان نيكوكار خواهم شد در حاليكه حجّت از خداوند بر آنها تمام نشده باشد ولى چون از جانب خداوند بر آنها اتمام حجّت شده بارسال رسول و انزال كتاب و تعيين امام خداوند ميفرمايد بلى آمدند آنها از جانب من نزد تو و تكذيب نمودى و تكبّر كردى از پيروى آيات الهى و از كفّار بودى و گفتهاند هر يك از اين اقوال سهگانه را دستهاى گويند يا يكنفر در اوقات متعدّده هر سه را گويد و ردّ خداوند راجع بقول دوم است و بنظر حقير كلام الهى مبنى بر فرض اين اقوال است نه وقوع آن و جواب خداوند هم راجع بهر سه قول است بر تقدير وقوع بتقريب آنكه آرى وسائل هدايت الهيّه موجود بوده و خودت كوتاهى نمودى در اهتداء و بهواى نفس خود عمل كردى و كافر شدى اگر هم برگردى باز همان است كه بود و پشيمانى امروز سودى ندارد و كلمه بلى كه معمولا بعد از نفى واقع ميشود باعتبار فرض صدور اين اقوال است با نفى هدايت الهى كه گويندگان در نظر گرفتهاند چون صدر آيه اوّل دلالت دارد بر آنكه غرض الهى در انزال كتاب آنستكه بندگان از اين قبيل اظهارات ننمايند با نبودن امر الهى
جلد 4 صفحه 507
بمتابعت كتاب و احكام آن و تمام نبودن حجّت از حق بر خلق ولى در صورت بودن امر خدا جواب اين اظهارات همان است كه ذكر شد و حجّت از حق بر خلق تمام است ولى مفسّرين كلام متضمّن نفى را همان قول دوّم دانستهاند لذا جواب را مخصوص بآن پنداشتهاند و فرمودهاند مفاد آن آنستكه تو مرا هدايت بحق ننمودى و باين جهت اشكالاتى بايشان متوجّه شده و جوابهائى دادهاند كه مجال ذكر آنها نيست و دخول علامت تأنيث در اقوال ثلاثه باعتبار نفس و تذكير ضمائر در خطابات باعتبار انسان است و مؤيّد نظريّه حقير آنست كه خداوند فرموده روز قيامت مىبينى روىهاى كسانيكه دروغ بستند بخدا سياه است آيا نيست در جهنم جايگاهى براى تكبّر كنندگان چون ظاهر از دروغ بستن آنها بخدا همان اظهارات و تمنّياتى است كه با ادّعاء عدم هدايت الهيه مينمودند ولى حضرات فرمودهاند مراد نسبت قرار دادن شريك و گرفتن زن و فرزند است بخدا و در هر حال استفهام تقريرى است يعنى مسلّما جهنم جاى آنها است و در روايات متعدّده از ائمه اطهار جنب اللّه بامير المؤمنين و ائمه معصومين عليهم السلام تفسير شده و قمى ره فرموده مراد از آيات ائمه اطهارند و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در آيه اخيره كه مراد كسى است كه ادعاء امامت نمايد با آنكه امام نباشد و عرض شد اگر چه علوى فاطمى باشد فرمود بلى اگر چه علوى فاطمى باشد و در كافى و از عياشى ره نيز مانند آن نقل شده است و از روايت ديگرى كه قمى ره از آن حضرت نقل نموده استفاده ميشود كه براى اهل تكبر وادى مخصوصى است در جهنم كه نام آن سقر است و آتش آن بقدرى شديد است كه جهنم از تنفّس آن مشتعل مىگردد بايد از اين صفت بخدا پناه برد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَلي قَد جاءَتكَ آياتِي فَكَذَّبتَ بِها وَ استَكبَرتَ وَ كُنتَ مِنَ الكافِرِينَ (59)
خداوند در جواب آنها ميفرمايد بلي بتحقيق آمد تو را آيات من پس تكذيب كردي به آنها و تكبر ورزيدي و بودي از كافرين.
جلد 15 – صفحه 335
خداوند تا حجت را بر بنده تمام نكند احدي را عذاب نميكند چنانچه ميفرمايد وَ ما كُنّا مُعَذِّبِينَ حَتّي نَبعَثَ رَسُولًا اسراء آيه 26 ابتداء خداوند عقل و شعور بانسان داده که تميز بين حق و باطل را بدهد و لذا ديوانه و طفل غير بالغ را عذاب نميكند و ثانيا اختيار داده مجبور بكفر نيست ثالثا پيغمبر فرستاده با معجزات كافيه و ادله واضحه و كتاب نازل فرمود مثل قرآن که تمام حقائق را روشن ميكند و دستورات و احكام را بيان فرموده و راه خير و شر را نشان داده و ترغيب و تحريص فرموده و بشارات و انذارات نموده که مفاد بَلي قَد جاءَتكَ آياتِي است و لكن قلب سياه و قسي و هواي نفس و كبر و عناد و عصبيت مانع از قبول شده و شيطان هم كمك كرده.
فَكَذَّبتَ بِها انبياء را ساحر و مفتري و كذاب و مجنون شمردي كتاب و قرآن را مفتريات گفتي معجزات را سحر پنداشتي احكام را زير پا گذاشتي تمام را تكذيب كردي.
وَ استَكبَرتَ فرق است بين كبر و تكبر و استكبار كبر يك صفت خبيثه است در قلب که تصور يك بزرگي در خود ميكند مثل نسب و حسب و دولت و ثروت و رياست و نحو اينها تكبر اينکه صفت خبيثه را ظاهر ميكند و آثار آن را بار ميكند استكبار بزرگي را بخود ميبندد با اينكه هيچ منشأي ندارد.
وَ كُنتَ مِنَ الكافِرِينَ زير بار دين و اسلام نرفتي و حق را نپذيرفتي و در شرك و كفر زيست كردي و دست برنداشتي.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 59)- قرآن در برابر این سه گفتار دوم چنین پاسخ میگوید:
ج4، ص240
«آری آیات من به سراغ تو آمد اما آن را تکذیب کردی، و تکبر نمودی، و از کافران بودی» (بَلی قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی فَکَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ).
یعنی این که میگوئی «اگر هدایت الهی به سراغ من آمده بود از پرهیزکاران بودم» هدایت الهی چیست؟ جز این همه کتب آسمانی و فرستادگان خدا و آیات و نشانههای حق در آفاق و انفس؟
همه این آیات را دیدی و شنیدی عکس العمل تو در مقابل آن چه بود؟
تکذیب و استکبار و کفر! از میان این سه عمل «استکبار» ریشه اصلی است و به دنبال آن «تکذیب آیات الهی» و نتیجه آن «کفر و بیایمان» است.
نکته های آیه
۱ – خداوند، پیش از عذاب کردن مردم، آنان را از راه نشان دادن آیات و نشانه هاى خود هدایت کرده و با آنها اتمام حجت مى کند. (لو أنّ اللّه هدینى لکنت من المتّقین … بلى قد جاءتک ءایتى فکذّبت بها) «بلى » حرف جواب است و در این آیه براى اثبات چیزى مى باشد که مورد انکار قرار گرفته است; زیرا کافران هدایت کردن خدا را منکر شده و مى گفتند: اگر خدا ما را هدایت مى کرد، ما از تقواپیشگان بودیم. خداوند این سخن را رد مى کند و مى فرماید: آرى آیات ما براى هدایتتان آمد; ولى شما آنها را تکذیب کردید.
۲ – با شناخت آیات و نشانه هاى خداوند، هیچ عذرى از کافران و منکران خداوند پذیرفته نیست. (لو أنّ اللّه هدینى لکنت من المتّقین … بلى قد جاءتک ءایتى فکذّبت بها) آیه شریفه، پاسخى است به ادعاى کافران که مى گفتند: اگر خداوند ما را هدایت مى کرد، ما با تقوا مى شدیم و قهراً گرفتار عذاب نمى گشتیم.
۳ – خداوند براى هدایت مردم، آیات و نشانه هاى ویژه اى ارائه کرده است. (بلى قد جاءتک ءایتى فکذّبت) از تعبیر «قد جاءتک» (آمد تو را) استفاده مى شود که مقصود از «آیاتى» آیات و نشانه هاى ویژه اى به جز آیات و نشانه هاى موجود در عالم طبیعت و در انظار همگان است; زیرا نشانه هاى طبیعت همواره پیش انسان ها است و آمدن آنها معنا ندارد.
۴ – آیات و نشانه هاى خداوند، متعدد و گوناگون است. (ءایتى) برداشت یاد شده از جمع آمدن «آیات» استفاده شده است.
۵ – قابل شناخت بودن خداوند از راه آیات و نشانه هاى او (بلى قد جاءتک ءایتى)
۶ – خود برتربینى و بزرگ منشى، منشأ کفر و حق ناپذیرى و سبب تکذیب آیات الهى (قد جاءتک ءایتى فکذّبت بها و استکبرت و کنت من الکفرین) «إستکبار» (مصدر «استکبرت») به معناى خود را برتر از آنچه هست، دیدن و نشان دادن است.
۷ – کفر برخاسته از خود برتربینى و بزرگ منشى، عامل اصلى عذاب الهى (من قبل أن یأتیکم العذاب … قد جاءتک ءایتى فکذّبت بها و استکبرت و کنت من الکفرین) از آن جایى که آیه شریفه درصدد بیان احتجاج خداوند با عذاب شدگان مى باشد، در واقع بیانگر دلیل ابتلاى آنان به عذاب الهى است.
۸ – انسان، خود تعیین کننده سرنوشت خویش است. (قد جاءتک ءایتى فکذّبت بها و استکبرت و کنت من الکفرین)
تفسیر روایی اهل بیت درباره آیه
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَی الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً … فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَقَالَ بَلی قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی فَکَذَّبْتَ بِها یَعْنِی بِالْآیَاتِ الْأَئِمَهًَْ (علیه السلام) وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ یَعْنِی بِاللَّهِ.
علیّبنابراهیم ( [منافقان و کفّار، هنگام مرگ میگویند]: أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَیَ الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً خداوند به آنان پاسخ داد و فرمود: بَلَی قَدْ جَاءتْکَ آیَاتِی فَکَذَّبْتَ بِهَا یعنی به نشانهها و معجزات امامان (علیهم السلام) ایمان نیاوردید. وَاسْتَکْبَرْتَ وَ کُنتَ مِنَ الْکَافِرِینَ؛ یعنی کافر به خداوند شدید».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۷۶
معرفی بیشتر سوره زمر
جمع زمره است به معنى دسته، جماعت، فوج [1]
مفهوم کلی سوره
خداباورى ؛
دادگاه عدل الهى در رستاخيز؛
تأثير نيرومند قرآن بر قلب انسان ؛
اسامی سوره
علت نامگذاری
«سوره زمر»؛ سبب نامگذارى اين سوره به «زمر» (فوج و گروه) تكرار اين واژه در آيات هفتادویک و هفتادوسه است .
«سوره غرف»؛ از آن رو «غُرَف» (اتاق و كاخ) ناميده شده كه اين واژه در آيۀ بیستم اين سوره تكرار شده است.[4]
تعداد آیات
سوره زمر هفتادوپنج آیه دارد.[5]
تعداد کلمات
سوره زمر هزاروصدوهفتاد ودو کلمه دارد.[6] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)
تعداد حروف
سوره زمر چهارهزارونهصدوهشت حرف دارد.[7] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)
اهداف و آموزه ها
هدف هاى اساسى سوره زمر عبارت اند از:
1. دعوت به توحيد؛
2. يادآورى رستاخيز و خصوصيات آن.[8]
محتوا و موضوعات
سوره زمر از چند بخش مهم تشكيل يافته است:
چيزى كه بيش از همه در سراسر اين سوره منعكس است مسالۀ دعوت به توحيد خالص مى باشد، توصيه در تمام ابعاد و شاخه هايش، توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، و توحيد عبادت، مخصوصا روى مسالۀ اخلاص در عبادت و بندگى خدا بارها در آيات مختلف اين سوره تكيه شده است، و تعبيراتش در اين زمينه آن چنان مؤثر است كه قلب انسان را به سوى اخلاص مى كشاند و جذب مى كند؛
مسالۀ مهم ديگرى كه در مقاطع مختلف اين سوره و تقريبا از آغاز تا انجام آن مورد توجه است مساله معاد و دادگاه بزرگ عدالت خدا است، مساله ثواب و جزا، غرفه هاى بهشتى، و سايبانهاى آتشين دوزخى، مساله ترس و وحشت روز قيامت، و آشكار شدن نتايج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ مساله سياه شدن صورت دروغگويان و كسانى كه بر خدا افترا بستند، رانده شدن كافران به سوى جهنم، ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب نسبت به آنها، و دعوت بهشتيان به سوى بهشت و تبريك و تهنيت فرشتگان رحمت به آنها! اين مسائل كه بر محور معاد دور مى زند آن چنان با مسائل توحيدى آميخته است كه گويى تار و پود يك پارچه را تشكيل مى دهد؛
بخش ديگرى از اين سوره كه تنها قسمت كوتاهى از آن را اشغال مى كند اهميت قرآن مجيد است، ولى اين بخش كوتاه ترسيم جالبى از قرآن و تاثير نيرومند آن در قلوب و جانها در بر دارد؛
بخش ديگرى كه آن هم نسبتا كوتاه است بيان سرنوشت اقوام پيشين و مجازات دردناك الهى نسبت به تكذيب كنندگان آيات حق مى باشد؛
و بالآخره بخشى از اين سوره نيز پيرامون مسالۀ توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست، و مؤثرترين آيات توبه و رحمت در اين بخش بيان شده كه شايد در قرآن آيه اى نويدبخش تر از آن در اين زمينه نباشد.[9]
فضائل، خواص و ثواب قرائت
ابىبنكعب از پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بحواند خداوند اميد او را قطع نكرده و ثواب ترسندگان را كه از خداوند مى ترسند به او مى بخشد».
هارونبنخارجه از امام صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بخواند خدا شرافت دنيا و آخرت را به او مى بخشد و او را بدون مال و فاميل عزيز مى گرداند تا هر كه او را ببيند شكوهش به وى نموده شده، و جسدش بر آتش حرام گردد و براى او هزار شهر در بهشت ساخته شود كه در هر شهرى هزار كاخ بوده و در هر كاخى صد حوريه مى باشد و علاوه براى او دو چشمه جارى و دو چشمه جوشان و دو بوستان خرم و حوريان پردهنشين در خيمه ها مى باشد.[10]
محل نزول
همه آيات سوره زمر طبق گفته «مجاهد و قتاده و حسن» مكى مى باشد. و برخى گفته اند: سه آيه اين سوره در مدينه نازل شده كه درباره «وحشى» قاتل «حمزه» و از اول آيه (قُلْ يا عِبادِيَ) تا آخر آيه سوم مى باشد .[11]
زمان نزول
سوره زمر در دوران اخير زندگى مسلمانان در مكه، يعنى پس از معراج و قبل از هجرت فرود آمده است.[12]
فضای نزول
مشركان از آن حضرت خواسته اند از دعوت خود دست بردارد و متعرض خدايان آنها نشود و او را از غضب خدايان خود ترسانده اند و نيز او را به عبادت آنها خوانده اند، اين جريان سبب نزول سوره زمر با آن لحن موكد گرديده است.
علاوه بر اين سوره مباركۀ زمر مسئله توحيد و يگانگى خدا و نفوذ قدرت او را در اراده كائنات در حدّ اعلى از راه عقل و وحى آسمانى بيان مى كند و از آنها نتيجه مى گيرد كه خلقت و تدبير كائنات در دست خداست، عبادت و اطاعت خاص اوست و نيز مسئله معاد را مطرح كرده و در آخر مى فرمايد: متّقيان گروه گروه به بهشت و كفّار فوج فوج رهسپار آتش خواهند شد.
راه زندگى آن نيست كه انسان در دفع مضرات و جلب منافع به مجسمه ها و مخلوق روى آورد و زندگى خويش را با رسومات از خود ساخته به آخر رساند و گرنه خلقت او عاطل و باطل خواهد بود، خدا از خلقت او غرضى دارد، رسيدن به آن هدف و غرض، در اطاعت و زندگى از نظر خداست.[13]
ترتیب در مصحف
سوره زمر در چينش كنونى قرآن سىونهمين سوره به شمار می آید.[14]
ترتیب بر اساس نزول
سوره زمر پنجاهونهمين سوره در ترتيب نزول است و بعد از سوره سبأ نازل شده است.[15] (لازم به ذکر است اقوال در ترتیب نزول سوره های قرآن مختلف است)
ارتباط با سوره قبلی
خداوند متعال سوره ص را با ذکر قرآن و اهمیت آن به پایان رسانیده است و سوره زمر را هم با مطالبی در مورد قرآن آغاز می کند.
ویژگی
سوره زمر از سور مثانی می باشد مثانی سوره هایی هستند که بعد از سور مئین قرار گرفته اند و زیر صد آیه دارند مانند اینکه سور مئین مبادی باشند و توالی آن مثانی آن فرض شده اند.[16]
سوره های مثانی عبارتند از: احزاب و حجّ و قصص و نمل و نور و انفال و مریم و عنکبوت و روم و یس و فرقان و حجر و رعد و سبأ و فاطر و إبراهیم و ص و محمد و لقمان و زمر.[17]
روايتى است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند هفت سوره طوال را به جاى تورات و سوره هاى مئين را به جاى انجيل و سوره هاى مثانى را به جاى زبور به من داد، و پروردگارم مرا با دادن سوره هاى مفصّل فزونى بخشيد.[18]
آیۀ مشهور باز بودن راه توبه برای همگان « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِم …» (آیه پنجاه و سوم) در این سوره است.
[9]تفسير نمونه، ج 19، ص 360-359
[10]ترجمه تفسير مجمعالبيان، ج 21، ص 138
[12]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[13]تفسير احسنالحديث، ج 9، ص 259-258
[14]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[15]التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 136
[16]زاد المسير فى علم التفسير، ج 4، ص 141