آیه 42 سوره زمرReviewed by متین on Jul 1Rating: 5.0آیه 42 سوره زمر

♦ آیه 42 سوره زمر ♦

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا ۖ فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

دسترسی سریع به خدمات

ترجمه آیه
تفسیر آیه
نکته آیه
تفسیر روایی
معرفی اجمالی سوره

ترجمه های آیه (فارسی – انگلیسی)

خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند، و ارواحی را که نمرده‌اند نیز به هنگام خواب می‌گیرد؛ سپس ارواح کسانی که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه می‌دارد و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) بازمی‌گرداند تا سرآمدی معیّن؛ در این امر نشانه‌های روشنی است برای کسانی که اندیشه می‌کنند!

|خداوند روح انسان‌ها را هنگام مرگشان به تمامى باز مى‌ستاند، و [نيز] روح كسى را كه نمرده است، به هنگام خواب [قبض مى‌كند] پس آن [روح‌] را كه مرگ را بر او مقدر كرده نگاه مى‌دارد، و ديگرى را تا سر آمدى معيّن باز مى‌فرستد. قطعا در اين [امر] براى مردمى كه م

خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى‌ستاند، و [نيز] روحى را كه در [موقع‌] خوابش نمرده است [قبض مى‌كند]؛ پس آن [نفسى‌] را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مى‌دارد، و آن ديگر [نفسها] را تا هنگامى معيّن [به سوى زندگى دنيا] بازپس مى‌فرستد. قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه مى‌انديشند نشانه‌هايى [از قدرت خدا]ست.

خداست آن که وقت مرگ ارواح خلق را می‌گیرد و آن کس را که هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در حال خواب روحش را قبض می‌کند، سپس آن را که حکم به مرگش کرده جانش را نگاه می‌دارد و آن را که نکرده (به بدنش) می‌فرستد تا وقت معیّن (مرگ). در این کار نیز ادله‌ای (از قدرت الهی) برای متفکران پدیدار است.

و خداست که روح [مردم] را هنگام مرگشان به طور کامل می گیرد، و روحی را که [صاحبش] نمرده است نیز به هنگام خوابش [می گیرد]، پس روح کسی که مرگ را بر او حکم کرده نگه می دارد، [و به بدن باز نمی گرداند] و دیگر روح را تا سرآمدی معین باز می فرستد؛ مسلماً در این [واقعیت] برای مردمی که می اندیشند، نشانه هایی [بر قدرت خدا] ست.

خدا جانها را به هنگام مردنشان مى‌گيرد، و نيز جان كسانى را كه در خواب خود نمرده‌اند. جانهايى را كه حكم مرگ بر آنها رانده شده نگه مى‌دارد و ديگران را تا زمانى كه معين است بازمى‌فرستد. در اين عبرتهاست براى آنهايى كه مى‌انديشند.

خداوند جانها را به هنگام مرگ آنها، و نیز آن را که نمرده است در خوابش، می‌گیرد، سپس آن را که مرگش را رقم زده است، نگاه می‌دارد، و دیگری را تا زمانی معین گسیل می‌دارد، بی‌گمان در این امر برای اندیشه‌وران مایه‌های عبرت است‌

خداست كه جانها را هنگام مرگشان مى‌گيرد و آن را كه نمرده باشد در خوابش [مى‌گيرد]. پس آن [جان‌] را كه حكم مرگ بر آن رفته است نگاه مى‌دارد و آن ديگر را تا سرآمدى نامبرده بازمى‌فرستد- كسى را كه هنگام مرگ او نرسيده از خواب بيدار مى‌كند-. هر آينه در اين براى مردمى كه مى‌انديشند نشانه‌هاست.

خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمی‌گیرد. ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه می‌دارد، و ارواح دیگری را (که هنوز صاحبانشان اجلشان فرا نرسیده به تن) باز می‌گرداند تا سرآمد معیّنی (و وقت مشخّصی که پایان عمر است). در این مسأله (ی خواب و بیداری که همسان مردن و زنده شدن است) نشانه‌های روشنی (از مبدأ و معاد و قدرت خدا و ضعف انسانها) برای اندیشمندان است.

خدا جان‌های انسانی مردمان را هنگام مرگشان (به تمامی) همی می‌ستاند، و جان‌هایی را که در خوابشان نمرده‌اند (قبض می‌کند). پس جان‌های آنان را که مرگ را برشان حتمی کرده (برون بدن) نگاه می‌دارد، و آن دیگران را تا هنگامی معین (به زندگی دنیا) باز پس می‌فرستد. قطعاً در این (امر) برای مردمی که می‌اندیشند نشانه‌هایی (از قدرت و رحمت خدا) است.

خدا دریابد جانها را هنگام مرگشان و آنکه نمرده است در خوابگه خویش است پس نگاهدارد آن را که مرگ را بر او گذرانیده است و رها کند آن دگر را تا سرآمدی نامبرده همانا در این است آیتهائی برای گروهی که بیندیشند

Allah takes the souls at the time of their death, and those that have not died during their sleep. He retains those for which He has decreed death, and He releases the others until a predetermined time. In that are signs for people who reflect.

تفسیر های آیه

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى‌ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‌ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ «42»

خداوند است كه جان‌ها را به هنگام مرگشان به طور كامل مى‌گيرد، و (جان) آن را كه نمرده است در هنگام خواب (مى‌گيرد)، پس آن را كه مرگ بر او قطعى شده نگاه مى‌دارد و جان‌هاى ديگر را (كه مرگش فرا نرسيده) براى مدّتى معين (به جسم آنان) باز مى‌گرداند. بى شك در اين (گرفتن و دادن روح هنگام خواب و بيدارى)، براى گروهى كه فكر مى‌كنند نشانه‌هايى بزرگ (از قدرت خدا) وجود دارد.

نکته ها

«يَتَوَفَّى» از «وفى» به معناى دريافت كامل امرى است و در مورد مرگ به معناى گرفتن جان به طور كامل است.

سؤال: در آيه‌ى 61 سوره‌ى انعام مى‌فرمايد: «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا» فرشتگان ما جان را مى‌گيرند و در آيه‌ى 11 سوره‌ى سجده مى‌فرمايد: «يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ» ملك الموت جان شما را مى‌گيرد و اين آيه مى‌فرمايد: خدا جان‌ها را مى‌گيرد، كدام صحيح است؟

پاسخ: امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند براى عزرائيل‌ «مَلَكُ الْمَوْتِ» ياورانى از فرشتگان قرار داده است كه جان مردم را مى‌گيرند و تحويل او مى‌دهند و او جان‌ها را با آنچه شخصاً قبض كرده به خدا تحويل مى‌دهد. «1»

در حديث مى‌خوانيم: به هنگام خواب روح در بدن مى‌ماند ولى نفس به آسمان مى‌رود و رابطه ميان نفس و روح مثل رابطه خورشيد و شعاع خورشيد است. اگر خدا بخواهد و مرگش رسيده باشد روح نيز از بدن جدا و به نفس مى‌پيوندد وگرنه نفس از آسمان نازل و به روح ملحق مى‌شود. «2»


«1». بحار، ج 6، ص 144.

«2». تفسير مجمع البيان.

جلد 8 – صفحه 177

سؤال: هنگام مرگ كه روح از بدن جدا مى‌شود كجا مى‌رود؟

پاسخ: هنگام مرگ، روح به بدنى مثل همين بدن كه نامش قالب مثالى است ملحق و در برزخ با آن بدن، كامياب يا عذاب مى‌شود و در خواب نيز، روح با همان بدن سبك و قالب مثالى رؤيا مى‌بيند و به اطراف مى‌رود.

جسم انسان در حكم يك اتومبيل و روح در حكم راننده‌ى آن است؛

گاهى هم ماشين روشن است و هم راننده پشت فرمان، كه اين، حالت بيدارى است.

گاهى ماشين روشن است ولى راننده پياده مى‌شود و مى‌رود كه اين حالت خواب است. زيرا قلب و معده و كليه كار مى‌كنند ولى روح جدا مى‌شود و به بَدَنى مشابه ملحق شده و به اطراف مى‌رود. اين همان بدنى است كه ما در رؤياهاى خود با آن سير و سفر مى‌كنيم و قالب مثالى نام گذارى شده و به قدرى سبك و چابك است كه بدون واسطه مى‌تواند در آسمان‌ها پرواز و در اقيانوس‌ها شنا و در يك لحظه به اطراف دنيا برود.

گاهى هم ماشين خاموش و هم راننده جدا مى‌شود كه اين حالت مرگ است. «1»

در سخنان پيشوايان دينى نيز مرگ و قيامت، به خواب و بيدارى مثال زده شده است. در حديث مى‌خوانيم: «كما تنومون تموتون» همان گونه كه مى‌خوابيد مى‌ميريد و همان گونه كه بيدار مى‌شويد زنده مى‌گرديد.

لقمانِ حكيم به فرزندش مى‌گفت: اگر قدرت داشتى خواب و بيدارى را از خود دور كنى خواهى توانست مرگ و معاد را هم از خود دور نمايى! «2»

پیام ها

1- جسم و روح، دو حقيقت مستقل هستند و به هنگام مرگ يا خواب از هم جدا مى‌شوند و روح پس از مرگ باقى مى‌ماند. «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ»


«1». اينجانب در كتاب معاد در بحث برزخ در اين زمينه مطالبى آورده‌ام.

«2». تفسير مخزن العرفان.

جلد 8 – صفحه 178

2- مرگ و خواب، برادر يكديگرند. «حِينَ مَوْتِها- فِي مَنامِها»

3- اگر بدانيم كه هر شب جان مى‌دهيم، از غرور و غفلت و گناه فاصله مى‌گيريم.

«وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها»

4- مرگ و حياتِ ما به دست خداست. اللَّهُ يَتَوَفَّى‌- قَضى‌ عَلَيْهَا الْمَوْتَ‌- يُرْسِلُ‌ …

5- هيچ كس براى هميشه زنده نمى‌ماند. «يُرْسِلُ الْأُخْرى‌ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى»

6- خواب و بيدارى براى همه‌ى انسان‌هاست، ولى تنها اهل فكر از آن درس مى‌گيرند. «لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى‌ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‌ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (42)

بعد از آن بيان بعث را فرمايد:

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ‌: خداى قبض مى‌كند جميع نفسها را، حِينَ مَوْتِها:

هنگام مردن ايشان، يعنى نزد انقضاى آجال قطع حيات ايشان فرمايد.

بيان: گرچه عزرائيل قبض نفوس را نمايد، لكن چون به امر و فرمان الهى است، پس در حقيقت خداى تعالى توفى نفوس فرمايد.

وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها: و فرا مى‌گيرد نفسهائى كه نمرده است در

جلد 11 – صفحه 249

خواب آن، يعنى قطع تصرف و تدبير آن مى‌كند از آن نه قطع حيات، فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى‌: پس نگاه مى‌دارد در آن جهان آن نفوسى كه حكم كرده شده است، عَلَيْهَا الْمَوْتَ‌: بر او مرگ، وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‌: و مى‌فرستد نفوس ديگر كه از آن زندگانى است به ابدان ايشان، إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى‌: تا وقت نام برده شده يعنى هنگام اجل.

تبصره:

اطلاق نفس، بر مجموع روح و بدن است؛ اما نفسى كه به معنى روح فقط باشد جمع آن بر نفوس مى‌كنند نه انفس، پس توفى انفس اماته آنست كه سلب آن چيزى است كه به آن زنده و حساس و ادراك است از صحت اجزاء و سلامتى آلات آن، چه نزد انتفاء اين حالات هيئت مجموعه به اجتماع باقى نمى‌ماند و اطلاق توفى آن در حالت نوم بر سبيل تشبيه نائمين است به موتى، و وجه شبه «بينهما» انتفاء آثار آنست از تصرف و تدبير.

تتميم:

در بدن آدمى نفس و روح هر دو باشد، و ميان اين دو شعاعى است به مثابه شعاع آفتاب. نفس (روح انسانى) آنست كه عقل و تميز به آن متعلق است. و روح «حيوانى» نفس و تحرك به آن قائم باشد، هرگاه بنده به خواب رود خداى تعالى قبض نفس او مى‌كند و روح او را باقى گذارد؛ وقت مرگ قبض هر دو فرمايد، پس زوال روح مستلزم زوال نفس است بدون عكس، و مؤيد اينست روايت عياشى از حضرت باقر عليه السلام فرمود: هيچكس به خواب نمى‌رود مگر آنكه نفس او به آسمان عروج و روح در آن مى‌ماند و ميان روح و نفس او شعاعى پيدا شود مانند شعاع آفتاب، پس اگر اذن الهى تعلق يابد به قبض ارواح، روح اجابت نفس نمايد، و اگر اذن تعلق به بقاى روح شود، نفس اجابت روح كند، اينست معنى (اللّه يتوفى الانفس …) و هرگاه نفس نائم ملاحظه ملكوت سماوات نمايد، آنچه در خواب مى‌بيند قابل تعبير؛ و آنچه ميان زمين و آسمان مشاهده كند تخيلات شيطانيه باشد. «1» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ‌: بدرستى كه در اين توفى و امساك هر آينه علامات‌


«1» مجمع البيان طبرسى (چ 1401 ق- قم) ج 4 ص 501 بنقل از عياشى.

جلد 11 – صفحه 250

واضحه است بر كمال قدرت الهى و دلالات لايحه است بر حشر و نشر در روز قيامت، لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ‌: براى گروهى كه تفكر و تأمل نمايند در اين امور و برهان توحيد و معاد را دريابند.

تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى‌ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ (41) اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى‌ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‌ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (42) أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً وَ لا يَعْقِلُونَ (43) قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (44) وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (45)

ترجمه‌

همانا ما فرستاديم بر تو كتابرا براى مردمان بحق پس كسيكه هدايت يافت پس بر نفع خود او است و هر كه گمراه شد پس جز اين نيست كه گمراه ميشود بزيان خود و نيستى تو بر آنها كارگزار

خدا ميگيرد جانها را هنگام مرگ آنها و آنرا كه نمرده است در خواب آن پس نگاه ميدارد آنرا كه حكم كرد بر آن بمرگ و رها ميكند ديگرى را تا وقتى نامبرده شده همانا در اين هر آينه آيتها است براى گروهى كه تفكر ميكنند

آيا گرفتند غير از خدا شفيعانى بگو آيا و اگر چه باشند كه مالك نمى‌شوند چيزى را و نه درك ميكنند

بگو براى خدا است شفاعت تمامى مر او را است پادشاهى آسمانها و زمين پس بسوى او برگردانيده ميشويد

و چون ياد شود خدا بتنهائى مشمئز و گرفته ميشود دلهاى آنها كه ايمان نمى‌آورند بآخرت و چون ياد شوند آنها كه غير از اويند آنگاه آنها شاد ميشوند

تفسير

خداوند متعال قرآن كريم را بر پيغمبر اكرم نازل فرمود براى‌


جلد 4 صفحه 500

هدايت و نيل بندگان خود بخير و سعادت دنيا و آخرتشان پس كسيكه راه يافت و موفّق شد بتصديق قولى و عملى آن كه در آيات سابقه گوشزد شد بر نفع و صلاح خود قيام و اقدام نموده و كسيكه اعراض و كناره گيرى نمود و گمراه شد پس آن گمراهى بر ضرر و زيان دنيا و آخرت او تمام شده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مسئوليّتى در اين باب ندارد چون او و كيل و كفيل و رقيب و نگهبان و نگهدار مردم از خطا و خلاف نبوده و نيست و نميتواند مردم را اجبار و اكراه بقبول هدايت و دين اسلام نمايد چون قدرت تامّه مخصوص بحق و ايمان اجبارى فائده ندارد خدا است داراى چنين قدرتيكه ميگيرد و قبض مينمايد جانهاى اهل عالم را در وقت مرگشان بتمامى و آن مقدار از جانى را كه نميميرد و بكلى قطع علاقه از بدن نميكند در وقت خواب رفتن آنها و پس از گرفتن جانها نگهميدارد آن جانى را كه حكم فرموده است بر آن بمردن و قطع نمودن علاقه خود را از بدن بتمامى و ميفرستد آنمقدار از جانى را كه قطع ننموده است علاقه خود را از بدن واقعا اگر چه قطع نموده ظاهرا باز ببدن تا مدّتيكه مقدّر فرموده براى بقاء در دنيا و تصرّف آن در بدن و اين از عجايب قدرت الهى است كه جانى را كه از عالم غيب آمده و تعلّق تدبيرى ببدن دارد بقدريكه عقل و شعور و ادراك دارد بگيرد و بقدريكه تنفّس و حسّ و حركت داشته باشد باقى بگذارد و اگر كسى فكر كند يقين ميكند كه اينكار جز از قادر يگانه كه در قدرت و ساير صفات كمال مثل و مانند ندارد ساخته نيست عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه هيچ كس نيست كه بخوابد مگر آنكه نفس او بآسمان عروج مينمايد و روح او در بدنش باقى ميماند و ما بين آن دو رشته‌ئى مانند شعاع خورشيد موجود است پس اگر خداوند اذن دهد در قبض ارواح اجابت ميكند روح نفس را و اگر اذن دهد خدا در ردّ روح اجابت ميكند نفس روح را و اين است معناى قول خداوند اللّه يتوفّى الانفس حين موتها تا آخر پس آنچه به‌بيند نفس در ملكوت سماوات آن تعبير دارد و آنچه به‌بيند در بين آسمان و زمين آن خيالات شيطانى است و تعبير ندارد و وجه آنكه قبض روح گاهى نسبت بخدا داده ميشود و گاهى بملك الموت و گاهى بملائكه در سوره نساء گذشت و از ابن عباس ره نقل شده كه مراد از نفس جهت عقل و تميز است و مراد از روح منشأ تنفّس و حركت و؟؟؟ در


جلد 4 صفحه 501

آنستكه مشركين مكّه بتها را كه جمادات بى‌شعور و ادراكى بيش نيستند شفيعان خود قرار دادند بايد از آنها سؤال نمود كه آنها با آنكه هيچ قدرت و اراده و اختيارى ندارند و مالك و متصرّف در چيزى نمى‌باشند ميتوانند شفاعت كنند از پرستش كنندگان خودشان با آنكه هيچ كس بدون اذن خدا قادر بر شفاعت نيست و هر شفاعتى در هر وقت و از هر كس صادر شود اختيارش با خدا است كه بايد قبلا اجازه داده باشد و بعدا قبول فرمايد و سلطنت حقّه حقيقيّه در آسمانها و زمين با او است و برگشت تمام خلق بحكم و فرمان او است و بايد روزى در پيشگاه او حاضر شوند و بپاداش اعمال خود برسند و عجب‌تر از همه آنستكه كفّار قريش وقتى گفتگو از خداوند يگانه پيش مى‌آيد دلهاشان مشمئز و گرفته و رويشان منقبض و درهم و نفوسشان متنفّر و ملول ميگردد و وقتى صحبت بتها و هوا پرستان دنيا طلب در ميان مى‌آيد منبسط و مسرور و فرحناك و شادمان ميشوند بطوريكه آثار مسرّت از چهره آنها ظاهر ميگردد و از بعضى روايات استفاده ميشود مشمئز و گرفته شدن آنها از ذكر اولياء خدا كه آل محمّد عليهم السّلامند و انبساط و سرورشان بذكر كسانيكه غصب حق ايشانرا نمودند و العلم عند اللّه تعالى و اوليائه و ظاهرا مراد از رد روح باذن خدا در روايت عياشى ابقاء آن در بدن است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


اللّه‌ُ يَتَوَفَّي‌ الأَنفُس‌َ حِين‌َ مَوتِها وَ الَّتِي‌ لَم‌ تَمُت‌ فِي‌ مَنامِها فَيُمسِك‌ُ الَّتِي‌ قَضي‌ عَلَيهَا المَوت‌َ وَ يُرسِل‌ُ الأُخري‌ إِلي‌ أَجَل‌ٍ مُسَمًّي‌ إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيات‌ٍ لِقَوم‌ٍ يَتَفَكَّرُون‌َ (42)

خداوند متعال‌

جلد 15 – صفحه 320

ميگيرد نفوس‌ ‌را‌ زمان‌ موت‌ ‌آنها‌ و نفسي‌ ‌که‌ نمرده‌ ‌است‌ ‌در‌ حال‌ نوم‌ ‌خود‌ ‌پس‌ ميگيرد ‌آن‌ نفسي‌ ‌که‌ تقدير ‌شده‌ و قضاء الهي‌ جاري‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌آن‌ نفس‌ مرگ‌ ‌را‌ و رها ميكند نفس‌ ديگري‌ ‌که‌ تقدير نشده‌ ‌تا‌ مدتي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌او‌ تعيين‌ ‌شده‌ بدرستي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ گونه‌ تقديرات‌ آياتيست‌ ‌براي‌ قومي‌ ‌که‌ بفكر بيايند اللّه‌ُ يَتَوَفَّي‌ الأَنفُس‌َ حِين‌َ مَوتِها توفي‌ اخذ بقوه‌ ‌است‌ مثل‌ توفي‌ دين‌ ‌که‌ ‌از‌ مديون‌ ميگيرد بخلاف‌ وفا دين‌ ‌که‌ ‌خود‌ مديون‌ اداء ميكند و معلوم‌ ميشود ‌که‌ نفوس‌ طالب‌ موت‌ نيستند و حاضر بمرگ‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بشدت‌ ميگيرند مگر نفوس‌ عاليه‌ مثل‌ صديقه طاهره‌ ‌که‌ عرض‌ ميكند

«اللهم‌ عجل‌ وفاتي‌ سريعا»

‌ يا ‌ آنكه‌ پيغمبر باو خبر ميدهد ‌که‌ تو كسي‌ هستي‌ ‌از‌ اهل‌ بيت‌ ‌من‌ ‌که‌ بمن‌ زود ملحق‌ مي‌شود متبسم‌ ميشود و مثل‌ امير المؤمنين‌ ‌که‌ ميفرمايد

«فزت‌ برب‌ الكعبه‌»

و مثل‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌که‌ عرض‌ ميكند

«الهي‌ وفيت‌ بعهدي‌ اوف‌ بعهدك‌»

و اصحابش‌ ‌که‌ ‌بر‌ يكديگر سبقت‌ ميگرفتند ‌ يا ‌ موسي‌ ‌بن‌ جعفر

«‌ يا ‌ ‌من‌ يخلص‌ الشجر ‌من‌ ‌بين‌ ماء و طين‌ و يخلص‌ اللبن‌ ‌من‌ ‌بين‌ فرث‌ و دم‌ و يخلص‌ الطفل‌ ‌من‌ ‌بين‌ مشيمة و رحم‌ خلصني‌ ‌من‌ حبس‌ هارون‌ و يده‌»

و امثال‌ اينها.

تنبيه‌: ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ توفي‌ ‌را‌ نسبت‌ بخود ميدهد.

اللّه‌ُ يَتَوَفَّي‌ الأَنفُس‌َ ‌در‌ جاي‌ ديگر نسبت‌ بملك‌ الموت‌ ميدهد. قُل‌ يَتَوَفّاكُم‌ مَلَك‌ُ المَوت‌ِ الَّذِي‌ وُكِّل‌َ بِكُم‌ سجده‌ آيه 11 ‌در‌ جاي‌ ديگر نسبت‌ بملائكه‌ ميدهد الَّذِين‌َ تَوَفّاهُم‌ُ المَلائِكَةُ ظالِمِي‌ أَنفُسِهِم‌ و الَّذِين‌َ تَتَوَفّاهُم‌ُ المَلائِكَةُ طَيِّبِين‌َ نحل‌ آيه 30 و آيه 34 چون‌ ملائكه‌ اعوان‌ ملك‌ الموت‌ و بامر ‌او‌ و ملك‌‌-‌ الموت‌ مامور بامر الهي‌ نسبت‌ توفي‌ بتمام‌ صحيح‌ ‌است‌ چنانچه‌ قاتل‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ شمر، ‌إبن‌ سعد، ‌إبن‌ مرجانه‌، يزيد ‌هر‌ كدام‌ بامر ديگري‌.

وَ الَّتِي‌ لَم‌ تَمُت‌ فِي‌ مَنامِها تحقيق‌ لازم‌: اينكه‌ انسان‌ داراي‌ روح‌ حيواني‌ ‌است‌ و ‌آن‌ بخاريست‌ ‌در‌ مكينه بدن‌ بسا خاموش‌ ميشود و بسا روشن‌ بسا بخار هست‌ و بسا تمام‌ ميشود بعين‌ مثل‌ ‌آن‌ مثل‌ نفت‌ و بنزين‌ و قوه برق‌ ‌است‌ بسا

جلد 15 – صفحه 321

خاموش‌ ميشود و بسا روشن‌ و بسا تمام‌ ميشود ‌در‌ حال‌ خواب‌ خاموش‌ ميشود و ‌در‌ حال‌ بيداري‌ روشن‌ و ‌در‌ حال‌ موت‌ تمام‌ ميشود و قابل‌ قبض‌ نيست‌ و داراي‌ روح‌ انساني‌ و ملكوتيست‌ ‌که‌ ‌در‌ حال‌ نوم‌ بدن‌ ‌را‌ رها ميكند و سير ميكند ‌به‌ عالم‌ بالا و روح‌ حيوانيش‌ باقي‌ ‌است‌ ‌در‌ بدن‌ و ‌آن‌ نفس‌ انساني‌ بسا يك‌ حقايقي‌ ‌را‌ مشاهده‌ ميكند خواب‌ رحمانيست‌ و قابل‌ تأويل‌ ‌است‌ و بسا شياطين‌ چيزهايي‌ بنظر ‌او‌ ميآورند خواب‌ شيطاني‌ ‌است‌ تاويل‌ ندارد و ‌در‌ ‌اينکه‌ حال‌ نوم‌ ‌اگر‌ بخار حيواني‌ تمام‌ شد ديگر نفس‌ انساني‌ برنميگردد چون‌ اسباب‌ ‌از‌ دستش‌ گرفته‌ ميشود مثل‌ اينكه‌ ‌اگر‌ نفت‌ و بنزين‌ تمام‌ شد ديگر ماشين‌ و مكينه‌ ‌در‌ تحت‌ فرمان‌ راننده‌ نيست‌ مگر روز قيامت‌ ‌که‌ ‌در‌ مكينه بدن‌ نفت‌ و بنزين‌ كنند و روشن‌ كنند نفس‌ ‌بر‌ ‌آن‌ سوار ميشود و ‌در‌ تحت‌ فرمان‌ نفس‌ ميآيد ‌خدا‌ ميفرمايد ‌که‌ آنكه‌ ‌در‌ حال‌ نوم‌ نمرد و بخار حيوانيش‌ باقي‌ ‌است‌ ‌پس‌ قبض‌ نميكنيم‌ بيدار ميشود و ‌پس‌ ‌از‌ بيداري‌ آنهم‌ دو قسم‌ ‌است‌ يك‌ قسم‌ ‌که‌ اجلش‌ و مدتش‌ تمام‌ ميشود روح‌ ‌آن‌ ‌را‌ نگه‌ ميداريم‌.

فَيُمسِك‌ُ الَّتِي‌ قَضي‌ عَلَيهَا المَوت‌َ و آنكه‌ اجلش‌ نرسيده‌.

وَ يُرسِل‌ُ الأُخري‌ إِلي‌ أَجَل‌ٍ مُسَمًّي‌ مدتي‌ ‌که‌ خداوند تعيين‌ فرموده‌.

إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيات‌ٍ لِقَوم‌ٍ يَتَفَكَّرُون‌َ ‌در‌ قدرت‌نمايي‌ حق‌ ‌از‌ نوم‌ و بيداري‌ و سير نفس‌ انساني‌ و موت‌ و قبض‌ ارواح‌ و نفوس‌ ‌هر‌ آينه‌ آياتيست‌ محير العقول‌ چه‌ نحوه‌ ميرود و بچه‌ كيفيت‌ برميگردد و چه‌ وقت‌ تمام‌ ميشود و چه‌ موقع‌ ايجاد ميشود و تجديد ميشود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 42)- سپس برای این که روشن سازد همه چیز انسانها و از جمله حیات و مرگشان به دست خداست می‌گوید: «خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند» (اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها).

«و ارواحی را که نمرده‌اند نیز به هنگام خواب» می‌گیرد (وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها).

و به این ترتیب «خواب» برادر «مرگ» است و شکل ضعیفی از آن.

بعد می‌افزاید: «سپس ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می‌دارد (به گونه‌ای که هرگز از خواب بیدار نمی‌شوند) و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) باز می‌گرداند تا سر آمدی معین» (فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْری إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی).

آری «در این امر نشانه‌های روشنی است برای کسانی که اندیشه می‌کنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).

نکته های آیه

۱ – خداوند، جان ستان انسان ها به هنگام مرگ (اللّه یتوفّى الأنفس حین موتها)

۲ – تنها خداوند جان ستان حقیقى انسان ها است و عوامل دیگر (چون عزرائیل) واسطه و مأمور او هستند. (اللّه یتوفّى الأنفس حین موتها) تقدم اسم جلاله (اللّه) بر خبر فعلى مقید، تخصیص مضمون خبر است. بنابراین اختصاص جان ستاندن به خداوند – در حالى که در آیات دیگر این عمل به فرشته مخصوص (ملک الموت) نسبت داده شده – گویاى حقیقت بالا است.

۳ – روحِ انسان تمام حقیقت او است. (اللّه یتوفّى الأنفس حین موتها) «توفّى» (مصدر «یتوفّى») به معناى دریافت تام و کامل شىء است و آنچه از انسان به وقت مرگ دریافت مى شود، روح او است نه جسم وى. با توجه به این معنا دو حقیقت روشن مى شود: ۱- حقیقت انسان به روح او است که در دنیا و آخرت باقى و جاودانه است. ۲- انسان از دو عنصر جسم و روح تشکیل یافته که به هنگام مرگ از هم جدا مى شوند.

۴ – مرگ، دریافت کامل حقیقت آدمى است. (اللّه یتوفّى الأنفس حین موتها)

۵ – جسم و روح آدمى، دو حقیقت بوده و به هنگام مرگ از هم جدا مى شوند. (اللّه یتوفّى الأنفس حین موتها)

۶ – جدا شدن روح از بدن به هنگام خواب (و الّتى لم تمت فى منامها) در برداشت یاد شده «و الّتى» عطف بر «الأنفس» دانسته شده است; یعنى، «یتوفّى نفس الّتى لم تمت فى منامها; خدا دریافت مى کند روح کسى که نمرده و در حال خواب است».

۷ – خواب، پدیده اى شبیه به مرگ (اللّه یتوفّى الأنفس حین موتها و الّتى لم تمت فى منامها) کاربرد «توفّى» در مورد خواب انسان، به مانند کاربرد آن در مورد مرگ او، ناظر به شباهت مرگ و خواب مى باشد.

۸ – بقاى روح آدمى در عالم پس از مرگ (فیمسک الّتى قضى علیها الموت)

۹ – بازگشت روح به بدن، پس از مرگ در دنیا ممکن نیست. (فیمسک الّتى قضى علیها الموت) برداشت یاد شده با توجه به معناى امساک است که به معناى چنگ زدن به چیزى و حفظ آن مى باشد.

۱۰ – مرگ، قضا و حکم صادره از سوى خداوند و سرنوشتى محتوم (اللّه یتوفّى الأنفس حین موتها … فیمسک الّتى قضى علیها الموت)

۱۱ – بازگشت روح به بدن، هنگام بیدار شدن از خواب (و یرسل الأُخرى إلى أجل)

۱۲ – حیات و عمر آدمى در دنیا، محدود و داراى مدت معین و مشخص (و یرسل الأُخرى إلى أجل) کاربرد واژه «أجل» در مورد انسان، به معناى مدت تعیین شده براى حیات انسان است (مفردات راغب).

۱۳ – «زندگى و مرگ» و «خواب و بیدارى» انسان ها، تحت تدبیر خداوند قرار دارد. (اللّه یتوفّى الأنفس حین موتها و الّتى لم تمت فى منامها … و یرسل الأُخرى إلى أجل مسمًّى)

۱۴ – حقیقت خواب، خروج روح از بدن و حقیقت بیدارى بازگشت آن به بدن است. (اللّه یتوفّى الأنفس حین موتها و الّتى لم تمت فى منامها … و یرسل الأُخرى إلى أجل مسمًّى) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که خداوند مى فرماید: جان انسان ها را در حال خواب دریافت مى کنم و کسانى که مرگشان در آن حال مقدر شده باشد در همین حال مى میرند و آن دسته که برایشان مقدر نشده باشد آن جان رها و آزاد مى گردد تا اجلشان فرا رسد. پس روح انسان در حال خواب قبض مى شود و این همان حقیقت خواب است و وقتى در حال بیدارى به بدن بازمى گردد تا اجل فرا رسد، این همان حقیقت بیدارى مى باشد.

۱۵ – «حیات و مرگ» و «خواب و بیدارى»، در بردارنده آیات متعدد خداوند و جلوه هاى گوناگون قدرت او (اللّه یتوفّى الأنفس حین موتها … فیمسک … و یرسل الأُخرى … إنّ فى ذلک لأیت) جمع آمدن «آیات» مى رساند که آیه و نشانه بودن «حیات و مرگ» و «خواب و بیدارى»، از جهات مختلف و گوناگون است.

۱۶ – تنها متفکران و اندیشمندان، از توان لازم براى بهره مندى از معارف بلند قرآن برخوردارند. (اللّه یتوفّى الأنفس حین موتها … إنّ فى ذلک لأیت لقوم یتفکّرون)

۱۷ – تفکر و اندیشه وسیله درک درست حقایق الهى (إنّ فى ذلک لأیت لقوم یتفکّرون)

تفسیر روایی اهل بیت درباره آیه

۱
(زمر/ ۴۲)

الصّادق (علیه السلام)- سُئِلَ الصَّادِقُ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ وَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ وَ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ وَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ عَنْ قَوْلِهِ عزّوجلّ وَ لَوْ تَری إِذْ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَةُ وَ قَدْ یَمُوتُ فِی السَّاعَهًِْ الْوَاحِدَهًِْ فِی جَمِیعِ مَا لَا یُحْصِیهِ إِلَّا اللَّهُ عزّوجلّ فَکَیْفَ هَذَا فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی جَعَلَ لِمَلَکِ الْمَوْتِ أَعْوَاناً مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ یَقْبِضُونَ الْأَرْوَاحَ بِمَنْزِلَهًِْ صَاحِبِ الشُّرْطَهًِْ لَهُ أَعْوَانٌ مِنَ الْإِنْسِ یَبْعَثُهُمْ فِی حَوَائِجِهِ فَتَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَهًُْ وَ یَتَوَفَّاهُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ مَعَ مَا یَقْبِضُ هُوَ وَ یَتَوَفَّاهَا اللَّهُ عزّوجلّ مِنْ مَلَکِ الْمَوْتِ.

امام صادق (علیه السلام)- از امام صادق (علیه السلام) در مورد این فرمایش خداوند عزّوجلّ: اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها می‌فرماید: بگو: «فرشته‌ی مرگ که بر شما مأمور شده، [روح] شما را می‌گیرد سپس شما را به‌سوی پروردگارتان بازمی‌گردانند». (سجده/۱۱). و آنجا که می‌فرماید: آنان که فرشتگان جانشان را می‌ستانند درحالی‌که طیّب و پاکیزه‌اند از همه بدی‌ها و زشتی‌ها. (نحل/۳۲)، و آنجا که می‌فرماید: آنان که فرشتگان جانشان را می‌گیرند درحالی‌که بر خویشتن ستم‌کنندگانند. (نحل/۲۸). و آنجا که در جای دیگر می‌فرماید: رسولان و فرستادگان ما او را قبض روح می‌کنند. (انعام/۶۱). و آنجا که در جای دیگر می‌فرماید: و اگر ببینی که فرشتگان چگونه کسانی را که کافرند قبض روح می‌کنند حتّما تعجّب خواهی کرد. (انفال/۵۲) سؤال پرسیده شد. و پرسیدند: «با توجّه به اینکه در یک زمان آنقدر نفوس در اطراف جهان از دنیا می‌روند که شمارش آن‌ها را جز خدا نمی‌داند، اگر تنها ملک‌الموت قبض روح می‌کند با توجّه به مضمون آیات یاد شده چگونه چنین چیزی ممکن است»؟ آن حضرت پاسخ فرمود: «خداوند تبارک‌وتعالی برای ملک‌الموت، دستیاران و کمک‌کارانی از فرشتگان قرار داده است که آن‌ها جان‌ها را می‌ستانند. مثل رئیس نظمیّه (پلیس) که دارای مددکاران و دستیارانی از میان انسانهاست و برای انجام کارها و نیازهای خود به ایشان مأموریت می‌دهد و آنان را به نقاط مختلف گسیل می‌دارد، ملائکه نیز به همین ترتیب از طرف ملک‌الموت اعزام می‌شوند و قبض روح انسان‌ها می‌کنند و ملک‌الموت نیز جان‌های قبض شده را از فرشتگان می‌ستاند علاوه بر آنچه که خود قبض کرده است و همه را خداوند عزّوجلّ از ملک‌الموت می‌ستاند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۳۴

 من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۳۶/ بحارالأنوار، ج۶، ص۱۴۴


۲
(زمر/ ۴۲)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- فِی خَبَرِ الزِّنْدِیقِ الْمُدَّعِی لِلتَّنَاقُضِ فِی الْقُرْآنِ قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ قَوْلِهِ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ وَ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ وَ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَهُوَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَتَوَلَّی ذَلِکَ بِنَفْسِهِ وَ فِعْلُ رُسُلِهِ. وَ مَلَائِکَتِهِ فِعْلُهُ لِأَنَّهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ فَاصْطَفَی جَلَّ ذِکْرُهُ مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ رُسُلًا وَ سَفَرَهًًْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ فِیهِمْ اللهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ فَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الطَّاعَهًِْ تَوَلَّتْ قَبْضَ رُوحِهِ مَلَائِکَهًُْ الرَّحْمَهًِْ وَ مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْمَعْصِیَهًِْ تَوَلَّی قَبْضَ رُوحِهِ مَلَائِکَهًُْ النَّقِمَهًِْ وَ لِمَلَکِ الْمَوْتِ أَعْوَانٌ مِنْ مَلَائِکَهًِْ الرَّحْمَهًِْ وَ النَّقِمَهًِْ یَصْدُرُونَ عَنْ أَمْرِهِ وَ فِعْلُهُمْ فِعْلُهُ وَ کُلُّ مَا یَأْتُونَهُ مَنْسُوبٌ إِلَیْهِ وَ إِذَا کَانَ فِعْلُهُمْ فِعْلَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ فِعْلُ مَلَکِ الْمَوْتِ فِعْلُ اللَّهِ لِأَنَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ عَلَی یَدِ مَنْ یَشَاءُ وَ یُعْطِی وَ یَمْنَعُ وَ یُثِیبُ وَ یُعَاقِبُ عَلَی یَدِ مَنْ یَشَاءُ وَ إِنَّ فِعْلَ أُمَنَائِهِ فِعْلُهُ کَمَا قَالَ وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللهُ.

امام علی (علیه السلام)- در داستان آن فرد بی‌دین که ادّعای یافتن تناقضاتی در قرآن داشت، امیرالمومین (علیه السلام) فرمود: اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها، و آیه: بگو: «فرشته‌ی مرگ که بر شما مأمور شده، [روح] شما را می‌گیرد». (سجده/۱۱). و آیه: رسولان و فرستادگان ما او را قبض روح می‌کنند. (انعام/۶۱)». و آیه: آنان که فرشتگان جانشان را می‌ستانند درحالی‌که طیّب و پاکیزه‌اند از همه بدی‌ها و زشتی‌ها. (نحل/۳۲). آنان که فرشتگان جانشان را می‌گیرند درحالی‌که بر خویشتن ستم‌کنندگانند. (نحل/۲۸). خداوند تبارک‌وتعالی اجلّ و اعظم از آن است که خود متولّی این امور شود، و کار رسولان و ملائکه او همان کار خداوند است، زیرا اینان براساس امر او عمل می‌کنند، بنابراین خداوند جلیل، گروهی از ملائکه را به‌عنوان رسول و سفیر میان خود و خلق برگزیده است، و ایشان همان کسانی هستند که می‌فرماید: خداوند از فرشتگان رسولانی برمی‌گزیند، و همچنین از مردم. (حج/۷۵) بنابراین تولّی قبض روح اهل طاعت را ملائکه‌ی رحمت به عهده دارند، و قبض روح اهل معصیت را ملائکه‌ی عذاب انجام می‌دهند، و ملک‌الموت؛ یارانی از فرشتگان رحمت و عذاب دارد، که تحت فرمان او بوده و کار ایشان همان کار اوست، و سراغ هرکه می‌روند کارشان منسوب به ملک‌الموت است، دراین‌صورت کار ملک‌الموت نیز همان کار خداوند است، زیرا پروردگار، قبض روح را بر دست هرکه خواهد جاری می‌سازد و عطا می‌کند و منع می‌فرماید و پاداش و عقوبت را در دست هرکه خواهد روان می‌کند، چرا که کار افراد امین، همان کار خداوند است، و شما هیچ‌چیز را نمی‌خواهید مگر اینکه خدا بخواهد. (انسان/۳۰)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۳۶

 بحارالأنوار، ج۶، ص۱۴۰/ الاحتجاج، ج۱، ص۲۴۴


۳
(زمر/ ۴۲)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- فِی خَبَرِ مَنْ أَتَی أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مُدَّعِیاً لِلتَّنَاقُضِ فِی الْقُرْآنِ قَالَ (علیه السلام) أَمَّا قَوْلُهُ قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ وَ قَوْلُهُ اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ قَوْلُهُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ وَ قَوْلُهُ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ وَ قَوْلُهُ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُدَبِّرُ الْأُمُورَ کَیْفَ یَشَاءُ وَ یُوَکِّلُ مِنْ خَلْقِهِ مَنْ یَشَاءُ بِمَا یَشَاءُ أَمَّا مَلَکُ الْمَوْتِ فَإِنَّ اللَّهَ عزّوجلّ یُوَکِّلُهُ بِخَاصَّتِهِ (بِخَاصَّهًِْ) مَنْ یَشَاءُ مِنْ خَلْقِهِ وَ یُوَکِّلُ رُسُلَهُ (علیهم السلام) مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ خَاصَّهًًْ بِمَنْ یَشَاءُ مِنْ خَلْقِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ الْمَلَائِکَهًُْ الَّذِینَ سَمَّاهُمُ اللَّهُ عزّوجلّ وَکَّلَهُمْ بِخَاصَّهًِْ مَنْ یَشَاءُ مِنْ خَلْقِهِ إِنَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُدَبِّرُ الْأُمُورَ کَیْفَ یَشَاءُ وَ لَیْسَ کُلُّ الْعِلْمِ یَسْتَطِیعُ صَاحِبُ الْعِلْمِ أَنْ یُفَسِّرَهُ لِکُلِّ النَّاسِ لِأَنَّ مِنْهُمُ الْقَوِیَّ وَ الضَّعِیفَ وَ لِأَنَّ مِنْهُ مَا یُطَاقُ حَمْلُهُ وَ مِنْهُ مَا لَا یُطَاقُ حَمْلُهُ إِلَّا مَنْ یُسَهِّلُ اللَّهُ لَهُ حَمْلَهُ وَ أَعَانَهُ عَلَیْهِ مِنْ خَاصَّهًِْ أَوْلِیَائِهِ وَ إِنَّمَا یَکْفِیکَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ الْمُحْیِی الْمُمِیتُ وَ أَنَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ عَلَی یَدَیْ مَنْ یَشَاءُ مِنْ خَلْقِهِ مِنْ مَلَائِکَتِهِ وَ غَیْرِهِمْ.

امام علی (علیه السلام)- در داستان فردی که نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و ادّعای وجود تناقض در قرآن می‌کرد آمده که حضرت فرمود: در مورد آیات: بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، [روح] شما را می‌گیرد». (سجده/۱۱). و آیه: فرستادگان ما جان او را می‌گیرند و آن‌ها [در نگاهداری حساب عمر و اعمال بندگان]، کوتاهی نمی‌کنند. (انعام/۶۳). و آیه: کسانی که فرشتگان [قبض ارواح]، روح آن‌ها را گرفتند درحالی‌که به خویشتن ستم کرده بودند. (نساء/۹۷) و آیه: همان‌ها که فرشتگان [مرگ] روحشان را می‌گیرند درحالی‌که پاک و پاکیزه‌اند به آن‌ها می‌گویند: «سلام بر شما»!. (نحل/۳۲). خدای تبارک‌وتعالی کارها را به هر وضعی که بخواهد تدبیر می‌کند و از خلق خویش هرکه را بخواهد به هرکاری که بخواهد می‌گمارد. و ملک‌الموت و خداوند امور را به هر وضع که بخواهد تدبیر می‌کند. هر عملی قابلیّت آن را ندارد که صاحب علم بتواند آن را برای همه‌ی مردم تفسیر و بیان کند. زیرا بعضی از افراد مردم [از نظر فهم معانی دقیق] قوی و بعضی از ایشان ضعیف‌اند و همچنین به این دلیل که بعضی از این علوم جزء علومی است که تاب و طاقت فهم و به دوش‌کشیدن بار آن وجود دارد و بعضی دیگر آن قابلیّت فهم و حمل آن وجود ندارد مگر آنکه خدا حمل آن را برای دوستان خاصّ خود آسان گرداند و ایشان را بر فهم آن یاری کند برای تو، فهم همین مقدار کافی است که بدانی خدا زنده‌کننده‌ایست میراننده و جان افراد را به واسطه و به دست هریک از فرشتگانی که خلق کرده و هریک از غیر فرشتگانی که بخواهد، می‌گیرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۳۶

 بحارالأنوار، ج۶، ص۱۴۲/ التوحید، ص۲۵۹/ نورالثقلین


۴
(زمر/ ۴۲)

الکاظم (علیه السلام)- إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا نَامَ فَإِنَّ رُوحَ الْحَیَوَانِ بَاقِیَهًٌْ فِی الْبَدَنِ وَ الَّذِی یَخْرُجُ مِنْهُ رُوحُ الْعَقْلِ فَقَالَ عَبْدُ الْغَفَّارِ الْأَسْلَمِیُّ یَقُولُ اللَّهُ عزّوجلّ اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها إِلَی قَوْلِهِ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی أَفَلَیْسَ تُرَی الْأَرْوَاحُ کُلُّهَا تَصِیرُ إِلَیْهِ عِنْدَ مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ مَا یَشَاءُ وَ یُرْسِلُ مَا یَشَاءُ فَقَالَ لَهُ أَبُوالْحَسَنِ (علیه السلام) إِنَّمَا یَصِیرُ إِلَیْهِ أَرْوَاحُ الْعُقُولِ فَأَمَّا أَرْوَاحُ الْحَیَاهًِْ فَإِنَّهَا فِی الْأَبْدَانِ لَا یَخْرُجُ إِلَّا بِالْمَوْتِ وَ لَکِنَّهُ إِذَا قَضَی عَلَی نَفْسٍ الْمَوْتَ قَبَضَ الرُّوحَ الَّذِی فِیهِ الْعَقْلُ وَ لَوْ کَانَتْ رُوحُ الْحَیَاهًِْ خَارِجَهًًْ لَکَانَ بَدَناً مُلْقًی لَا یَتَحَرَّکُ وَ لَقَدْ ضَرَبَ اللَّهُ لِهَذَا مَثَلًا فِی کِتَابِهِ فِی أَصْحَابِ الْکَهْفِ حَیْثُ قَالَ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ أَفَلَا تَرَی أَنَّ أَرْوَاحَهُمْ فِیهِمْ بِالْحَرَکَاتِ.

امام کاظم (علیه السلام)- وقتی کسی می‌خوابد، روح حیوانی در تنش می‌ماند و آنچه خارج می‌شود، روح خرد است، عبدالغفّار اسلمی گفت: «خدای عزّوجلّ می‌فرماید: اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی آیا به نظر شما چنین نیست که تمام روح‌ها در هنگام خواب به سوی خداوند می‌روند و خداوند هرکدام را که بخواهد نگه می‌دارد و هرکدام را که بخواهد باز پس می‌فرستد»؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «روح خرد به سوی خدا می‌رود امّا روح حیات، تا زمان مرگ، در بدن می‌ماند و تنها با مرگ از بدن خارج می‌شود. امّا وقتی زمان مرگ کسی برسد، این روح خرد است که، قبض می‌شود و اگر روح حیات [طبق نظر تو، در هنگام خواب] خارج از بدن می‌بود، بدن باید به صورت یک جسم بی‌حرکت روی زمین می‌افتاد. امّا خداوند در همین مورد مثالی در مورد اصحاب کهف در قرآن زده است و فرموده: وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ، آیا از این آیه برداشت نمی‌کنی که به دلیل وجود حرکات بدن آن‌ها روح‌هایی در بدن‌های آنان بوده»؟!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۳۸

 بحارالأنوار، ج۵۸، ص۴۳/ جامع الأخبار، ص۱۷۱


۵
(زمر/ ۴۲)

السّجّاد (علیه السلام)- ثُمَّ الْتَفَتَ ابْنُ‌زِیَادٍ إِلَی عَلِیِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَقَالَ مَنْ هَذَا فَقِیلَ عَلِیُّ‌بْنُ‌الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَقَالَ أَ‌لَیْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِیَّ‌بْنَ‌الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَقَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) قَدْ کَانَ لِی أَخٌ یُسَمَّی عَلِیَّ‌بْنَ‌الْحُسَیْنِ (علیه السلام) قَتَلَهُ النَّاسُ فَقَالَ بَلِ اللَّهُ قَتَلَهُ فَقَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ وَ لَکَ جُرْأَهًٌْ عَلَی جَوَابِی اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ فَسَمِعَتْ عَمَّتُهُ زَیْنَبُ فَقَالَتْ یَا ابْنَ زِیَادٍ إِنَّکَ لَمْ تُبْقِ مِنَّا أَحَداً فَإِنْ عَزَمْتَ عَلَی قَتْلِهِ فَاقْتُلْنِی مَعَهُ.

امام سجاد (علیه السلام)- پس ابن‌زیاد رو به امام سجّاد (علیه السلام) کرده و گفت: «این کیست»؟ گفته شد: «علیّ‌بن‌الحسین (علیه السلام) است». گفت: «مگر علیّ‌بن‌الحسین (علیه السلام) را خدا نکشت»؟ حضرت فرمود: «برادری داشتم که نامش علیّ‌بن‌الحسین (علیه السلام) بود و مردم او را کشتند». گفت: «خدا او را کشت». فرمود: «اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها». ابن‌زیاد گفت: «هنوز جرأت پاسخ‌گویی به من داری؟ این را ببرید و گردنش را بزنید». عمّه‌اش زینب (سلام الله علیها) این دستور را شنید و فرمود: «ای پسر زیاد! تو که کسی برای من باقی نگذاشتی اگر تصمیم کشتن این یکی را هم گرفته‌ای مرا نیز با او بکش».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۳۸

 بحارالأنوار، ج۴۵، ص۱۱۷/ الإرشاد، ج۲، ص۱۱۶ / إعلام الوری، ص۲۵۱ /کشف الغمهًْ، ج۲، ص۶۶/ نورالثقلین


۶
(زمر/ ۴۲)

الباقر (علیه السلام)- مَا مِنْ أَحَدٍ یَنَامُ إِلَّا عَرَجَتْ نَفْسُهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ بَقِیَتْ رُوحُهُ فِی بَدَنِهِ وَ صَارَ بَیْنَهُمَا سَبَبٌ کَشُعَاعِ الشَّمْسِ فَإِذَا أَذِنَ اللَّهُ فِی قَبْضِ الْأَرْوَاحِ أَجَابَتِ الرُّوحُ وَ النَّفْسُ وَ إِنْ أَذِنَ اللَّهُ فِی رَدِّ الرُّوحِ أَجَابَتِ النَّفْسُ وَ الرُّوحُ وَ هُوَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَمَهْمَا رَأَتْ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ فَهُوَ مِمَّا لَهُ تَأْوِیلٌ وَ مَا رَأَتْ فِیمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَهُوَ مِمَّا یُخَیِّلُهُ الشَّیْطَانُ وَ لَا تَأْوِیلَ لَهُ.

امام باقر (علیه السلام)- هرکسی که می‌خوابد نفسش به آسمان می‌رود و روحش در تن می‌ماند. امّا میان آن دو (نفس و روح) یک رابطه‌ای مثل پرتو خورشید وجود دارد، و اگر خدا به قبض روح فرمان دهد، نفس و روح می‌پذیرند و اگر به برگشت روح فرمان دهد، نفس و روح می‌پذیرند و این همان فرموده خدا است: اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها و آنچه در خواب در ملکوت آسمان‌ها ببیند تعبیر دارد، و آنچه میان آسمان و زمین ببیند، خیال شیطانی است و تعبیر ندارد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۳۸

 بحارالأنوار، ج۵۸، ص۲۷/ نورالثقلین؛ «فهو مما… السماء والارض» محذوف/ البرهان؛ «و التی لم تمت فی منامها» محذوف


۷
(زمر/ ۴۲)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- وَ اللَّهِ مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ شِیعَتِنَا یَنَامُ إِلَّا أَصْعَدَ اللَّهُ رُوحَهُ إِلَی السَّمَاءِ فَیُبَارِکُ عَلَیْهَا فَإِنْ کَانَ قَدْ أَتَی عَلَیْهَا أَجَلُهَا جَعَلَهَا فِی کُنُوزِ رَحْمَتِهِ وَ فِی رِیَاضِ جَنَّتِهِ وَ فِی ظِلِّ عَرْشِهِ وَ إِنْ کَانَ أَجَلُهَا مُتَأَخِّراً بَعَثَ بِهَا مَعَ أَمَنَتِهِ مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ لِیَرُدَّهَا إِلَی الْجَسَدِ الَّذِی خَرَجَتْ مِنْهُ لِتَسْکُنَ فِیهِ.

امام علی (علیه السلام)- به خدا قسم! هیچ‌کس از شیعیان ما نمی‌خوابد مگر اینکه خدا روحش را به آسمان بالا می‌برد و او را مبارک می‌گرداند و اگر مرگ او رسیده باشد، او را در گنجینه رحمت خود در باغ بهشت و سایه‌ی عرشش قرار می‌دهد، و اگر مرگش هنوز فرا نرسیده او را به همراه فرشته‌های امین خود می‌فرستد تا به تنش که از آن بیرون شده برگردانند و در آن قرار دهند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۳۸

 بحارالأنوار، ج۵۸، ص۵۴/ نورالثقلین


۸
(زمر/ ۴۲)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- عَنِ ابْنِ‌عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) فِی قَوْلِهِ اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ … قَالَ نَفْسٌ وَ رُوحٌ بَیْنَهُمَا مِثْلُ شُعَاعِ الشَّمْسِ فَیَتَوَفَّی اللَّهُ النَّفْسَ فِی مَنَامِهِ وَ یَدَعُ الرُّوحَ فِی جَوْفِهِ یَتَقَلَّبُ وَ یَعِیشُ فَإِنْ بَدَا لِلَّهِ أَنْ یَقْبِضَهُ قَبَضَ الرُّوحَ فَمَاتَ وَ إِنْ أَخَّرَ أَجَلَهُ رَدَّ النَّفْسَ إِلَی مَکَانِهَا مِنْ جَوْفِهِ.

ابن‌عبّاس ( اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها؛.. یک روح است و یک نفس و رابطه‌ی نفس و روح چون پرتو خورشید است و خدا درحال خواب، نفس را می‌گیرد و روح را درون تن می‌گذارد تا بدن را تکان دهد و زنده باشد، و اگر خدا بخواهد روح را می‌گیرد و تن می‌میرد، و اگر مرگش فرا رسیده، نفسش را به محلّ خودش برمی‌گرداند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۰

 بحارالأنوار، ج۵۸، ص۶۲


۹
(زمر/ ۴۲)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- عَنِ ابْنِ‌عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) فِی قَوْلِهِ اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ … قَالَ کُلُّ نَفْسٍ لَهَا سَبَبٌ تَجْرِی فِیهِ فَإِذَا قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتُ نَامَتْ حَتَّی یَنْقَطِعَ السَّبَبُ وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ تُتْرَکُ.

ابن‌عبّاس ( اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها؛ هرنفسی یک رابطی [به نام روح] در بدن دارد که به واسطه‌ی او در بدن جریان پیدا می‌کند و وقتی زمان مرگش رسیده باشد، می‌خوابد [و روح از او جدا می‌شود] و این رابطه از بین می‌رود و می‌میرد امّا اگر وقت مرگش نرسیده، نفس به حال خود [در بدن] رها می‌شود [و نمی‌میرد].

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۰

 بحارالأنوار، ج۵۸، ص۶۲


۱۰
(زمر/ ۴۲)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- سُئِلَ علیٌ (علیه السلام) عَنْ رَجُلٍ فَقَالَ تُوُفِّیَ الْبَارِحَهًَْ فَلَمَّا رَأَی جَزَعَ السَّائِلِ قَرَأَ اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها.

امام علی (علیه السلام)- از علی (علیه السلام) در مورد فردی سؤال کردند، فرمود: «دیشب مرد» [و آن فرد سؤال‌کننده از شنیدن این خبر متأثر شد]. هنگامی‌که [علی (علیه السلام)] بی‌تابی سؤال‌کننده را دید، این آیه را قرائت کرد: اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۰

 بحارالأنوار، ج۴۱، ص۵۲/ المناقب، ج۳، ص۱۹۶

دعا هنگام خواب

۱
(زمر/ ۴۲)

الصّادق (علیه السلام)- إِذَا أَوَی أَحَدُکُمْ إِلَی فِرَاشِهِ فَلْیَقُلِ اللَّهُمَ إِنِّی احْتَبَسْتُ نَفْسِی عِنْدَکَ فَاحْتَبِسْهَا فِی مَحَلِّ رِضْوَانِکَ وَ مَغْفِرَتِکَ وَ إِنْ رَدَدْتَهَا إِلَی بَدَنِی فَارْدُدْهَا مُؤْمِنَهًًْ عَارِفَهًًْ بِحَقِّ أَوْلِیَائِکَ حَتَّی تَتَوَفَّاهَا عَلَی ذَلِکَ.

امام صادق (علیه السلام)- وقتی یکی از شماها به بستر خود می‌رود چنین بگوید: ِ خداوندا! من نفس خودم را به تو سپردم، پس او را در جایگاه رضا و غفران خود جای ده و اگر قصد داری که آن را به بدنم بازگردانی، درحالی‌که به حق اولیاء و دوستان تو مؤمن و معترف است به بدنم بازگردان تا زمانی که بر همین عقیده بمیرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۰

 الکافی، ج۲، ص۵۳۶/ نورالثقلین


۲
(زمر/ ۴۲)

الباقر (علیه السلام)- إِذَا قُمْتَ بِاللَّیْلِ مِنْ مَنَامِکَ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَدَّ عَلَیَ رُوحِی لِأَحْمَدَهُ وَ أَعْبُدَه.

امام باقر (علیه السلام)- وقتی شب از خواب بیدار شدی بگو: «سپاس از آن خدا است که جانم را به من باز گردانید تا او را سپاس گویم و بپرستم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۰

 الکافی، ج۲، ص۵۳۸/ نورالثقلین


۳
(زمر/ ۴۲)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- قَالَ أَمِیرُ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) لَا یَنَامُ الرَّجُلُ وَ هُوَ جُنُبٌ وَ لَا یَنَامُ إِلَّا عَلَی طَهُورٍ فَإِنْ لَمْ یَجِدِ الْمَاءَ فَلْیَتَیَمَّمْ بِالصَّعِیدِ فَإِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ تُرْفَعُ إِلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَیَقْبَلُهَا وَ یُبَارِکُ عَلَیْهَا فَإِنْ کَانَ أَجَلُهَا قَدْ حَضَرَ جَعَلَهَا فِی کُنُوزِ رَحْمَتِهِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ أَجَلُهَا قَدْ حَضَرَ بَعَثَ بِهَا مَعَ أُمَنَائِهِ مِنْ مَلَائِکَتِهِ فَیَرُدُّونَهَا فِی جَسَدِهَا.

امام علی (علیه السلام)- [بهتر است] مسلمان جنب نخوابد و جز با طهارت نخوابد، و اگر آب نیابد با خاک تیمّم کند. زیرا روح مؤمن به درگاه خداوند تبارک‌وتعالی بالا می‌رود و آن را می‌پذیرد و برکت می‌دهد، و اگر عمرش سر آمده در گنجینه‌ی رحمت خودش جای می‌دهد وگرنه آن را با فرشته‌های امینش به تن او برمی‌گرداند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۰

 بحارالأنوار، ج۵۸، ص۳۱/ نورالثقلین


۴
(زمر/ ۴۲)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِذَا أَوَی أَحَدُکُمْ إِلَی فِرَاشِهِ فَلْیَمْسَحْهُ بِطَرَفِ إِزَارِهِ فَإِنَّهُ لَا یَدْرِی مَا یَحْدُثُ عَلَیْهِ ثُمَّ لْیَقُلِ اللَّهُمَّ إِنْ أَمْسَکْتَ نَفْسِی فِی مَنَامِی فَاغْفِرْ لَهَا وَ إِنْ أَرْسَلْتَهَا فَاحْفَظْهَا بِمَا تَحْفَظُ بِهِ عِبَادَکَ الصَّالِحِین.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- وقتی یکی از شما به بسترش می‌رود، گوشه‌ی جامه‌اش را روی آن بکشد، زیرا نمی‌داند چه بر آن پدید شده [تا اگر تیغ و خار یا عقرب و حیوان موذی در آن است، کنار برود و به او دستش آسیب نزند] سپس گوید: «خدایا! اگر جانم را در خوابم گرفتی و نگه داشتی [و مُردم] آن را بیامرز و اگر رها کردی [و زنده ماندم] آن را با هرچه بنده‌های خوبت را حفظ کنی، حفظ کن».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۰

 علل الشرایع، ج۲، ص۵۸۹/ نورالثقلین


۵
(زمر/ ۴۲)

الصّادق (علیه السلام)- سُئِلَ الصَّادِقُ (علیه السلام) عَنِ الرَّجُلِ یُوَاقِعُ أَهْلَهُ أَ یَنَامُ عَلَی ذَلِکَ؟ قَالَ: قَالَ اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَلَا یَدْرِی مَا یَطْرُقُهُ مِنَ الْبَلِیَّهًِْ إِذَا فَرَغَ فَلْیَغْتَسِل.

امام صادق (علیه السلام)- از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی شخصی که با همسرش نزدیکی کرد، سؤال شد: «آیا می‌تواند با این حال (حال جنابت) [قبل از اینکه غسل کند] بخوابد»؟ امام فرمود: «خداوند فرمود: اللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها آن شخص چه می‌داند که [در خواب] چه بلایی به سرش می‌آید [و شاید در خواب از دنیا رفت] پس هرگاه از کارش فارغ شد باید غسل کند [و بعد از آن بخوابد]».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۲

 فقه القرآن، ج۲، ص۱۴۴/ نورالثقلین؛ «حین موتها و التی تمت فی منامها» محذوف

معرفی بیشتر سوره زمر

جمع زمره است به معنى دسته، جماعت، فوج [1]

مفهوم کلی سوره

خداباورى ؛

دادگاه عدل الهى در رستاخيز؛

تأثير نيرومند قرآن بر قلب انسان ؛

شب زنده دارى و عبادت .[2]

اسامی سوره

زمر، غُرَف.[3]

علت نام‌گذاری

«سوره زمر»؛ سبب نام‌گذارى اين سوره به «زمر» (فوج و گروه) تكرار اين واژه در آيات هفتادویک‌ و هفتادوسه است .

«سوره غرف»؛ از آن رو «غُرَف» (اتاق و كاخ) ناميده شده كه اين واژه در آيۀ بیستم اين سوره تكرار شده است.[4]

تعداد آیات

سوره زمر هفتادوپنج آیه دارد.[5]

تعداد کلمات

سوره زمر هزاروصدوهفتاد ودو کلمه دارد.[6] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)

تعداد حروف

سوره زمر چهارهزارونهصدوهشت حرف دارد.[7] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)

اهداف و آموزه ها

هدف هاى اساسى سوره زمر عبارت اند از:

1. دعوت به توحيد؛

2. يادآورى رستاخيز و خصوصيات آن.[8]

محتوا و موضوعات

سوره زمر از چند بخش مهم تشكيل يافته است:

چيزى كه بيش از همه در سراسر اين سوره منعكس است مسالۀ دعوت به توحيد خالص مى باشد، توصيه در تمام ابعاد و شاخه هايش، توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، و توحيد عبادت، مخصوصا روى مسالۀ اخلاص در عبادت و بندگى خدا بارها در آيات مختلف اين سوره تكيه شده است، و تعبيراتش در اين زمينه آن چنان مؤثر است كه قلب انسان را به سوى اخلاص مى كشاند و جذب مى كند؛

مسالۀ مهم ديگرى كه در مقاطع مختلف اين سوره و تقريبا از آغاز تا انجام آن مورد توجه است مساله معاد و دادگاه بزرگ عدالت خدا است، مساله ثواب و جزا، غرفه هاى بهشتى، و سايبانهاى آتشين دوزخى، مساله ترس و وحشت روز قيامت، و آشكار شدن نتايج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ مساله سياه شدن صورت دروغگويان و كسانى كه بر خدا افترا بستند، رانده شدن كافران به سوى جهنم، ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب نسبت به آنها، و دعوت بهشتيان به سوى بهشت و تبريك و تهنيت فرشتگان رحمت به آنها! اين مسائل كه بر محور معاد دور مى زند آن چنان با مسائل توحيدى آميخته است كه گويى تار و پود يك پارچه را تشكيل مى دهد؛

بخش ديگرى از اين سوره كه تنها قسمت كوتاهى از آن را اشغال مى كند اهميت قرآن مجيد است، ولى اين بخش كوتاه ترسيم جالبى از قرآن و تاثير نيرومند آن در قلوب و جانها در بر دارد؛

بخش ديگرى كه آن هم نسبتا كوتاه است بيان سرنوشت اقوام پيشين و مجازات دردناك الهى نسبت به تكذيب كنندگان آيات حق مى باشد؛

و بالآخره بخشى از اين سوره نيز پيرامون مسالۀ توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست، و مؤثرترين آيات توبه و رحمت در اين بخش بيان شده كه شايد در قرآن آيه اى نويدبخش تر از آن در اين زمينه نباشد.[9]

فضائل، خواص و ثواب قرائت

ابى‌بن‌كعب از پيامبر خدا صلی‌الله‌عليه‌وآله نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بحواند خداوند اميد او را قطع نكرده و ثواب ترسندگان را كه از خداوند مى ترسند به او مى بخشد».

هارون‌بن‌خارجه از امام صادق عليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بخواند خدا شرافت دنيا و آخرت را به او مى بخشد و او را بدون مال و فاميل عزيز مى گرداند تا هر كه او را ببيند شكوهش به وى نموده شده، و جسدش بر آتش حرام گردد و براى او هزار شهر در بهشت ساخته شود كه در هر شهرى هزار كاخ بوده و در هر كاخى صد حوريه مى باشد و علاوه براى او دو چشمه جارى و دو چشمه جوشان و دو بوستان خرم و حوريان پرده‌نشين در خيمه ها مى باشد.[10]

محل نزول

همه آيات سوره زمر طبق گفته «مجاهد و قتاده و حسن» مكى مى باشد. و برخى گفته اند: سه آيه اين سوره در مدينه نازل شده كه درباره «وحشى» قاتل «حمزه» و از اول آيه (قُلْ يا عِبادِيَ) تا آخر آيه سوم مى باشد .[11]

زمان نزول

سوره زمر در دوران اخير زندگى مسلمانان در مكه، يعنى پس از معراج و قبل از هجرت فرود آمده است.[12]

فضای نزول

مشركان از آن حضرت خواسته اند از دعوت خود دست بردارد و متعرض خدايان آنها نشود و او را از غضب خدايان خود ترسانده اند و نيز او را به عبادت آنها خوانده اند، اين جريان سبب نزول سوره زمر با آن لحن موكد گرديده است.

علاوه بر اين سوره مباركۀ زمر مسئله توحيد و يگانگى خدا و نفوذ قدرت او را در اراده كائنات در حدّ اعلى از راه عقل و وحى آسمانى بيان مى كند و از آنها نتيجه مى گيرد كه خلقت و تدبير كائنات در دست خداست، عبادت و اطاعت خاص اوست و نيز مسئله معاد را مطرح كرده و در آخر مى فرمايد: متّقيان گروه گروه به بهشت و كفّار فوج فوج رهسپار آتش خواهند شد.

راه زندگى آن نيست كه انسان در دفع مضرات و جلب منافع به مجسمه ها و مخلوق روى آورد و زندگى خويش را با رسومات از خود ساخته به آخر رساند و گرنه خلقت او عاطل و باطل خواهد بود، خدا از خلقت او غرضى دارد، رسيدن به آن هدف و غرض، در اطاعت و زندگى از نظر خداست.[13]

ترتیب در مصحف

سوره زمر در چينش كنونى قرآن سى‌ونهمين سوره به شمار می آید.[14]

ترتیب بر اساس نزول

سوره زمر پنجاه‌ونهمين سوره در ترتيب نزول است و بعد از سوره سبأ نازل شده است.[15] (لازم به ذکر است اقوال در ترتیب نزول سوره های قرآن مختلف است)

ارتباط با سوره قبلی

خداوند متعال سوره ص را با ذکر قرآن و اهمیت آن به پایان رسانیده است و سوره زمر را هم با مطالبی در مورد قرآن آغاز می کند.

ویژگی

سوره زمر از سور مثانی می باشد مثانی سوره هایی هستند که بعد از سور مئین قرار گرفته اند و زیر صد آیه دارند مانند اینکه سور مئین مبادی باشند و توالی آن مثانی آن فرض شده اند.[16]

سوره های مثانی عبارتند از: احزاب و حجّ و قصص و نمل و نور و انفال و مریم و عنکبوت و روم و یس و فرقان و حجر و رعد و سبأ و فاطر و إبراهیم و ص و محمد و لقمان و زمر.[17]

روايتى است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند هفت سوره طوال را به جاى تورات و سوره هاى مئين را به جاى انجيل و سوره هاى مثانى را به جاى زبور به من داد، و پروردگارم مرا با دادن سوره هاى مفصّل فزونى بخشيد.[18]

آیۀ مشهور باز بودن راه توبه برای همگان « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِم …» (آیه پنجاه و سوم) در این سوره است.


[1]قاموس قرآن، ج 3، ص 179

[2]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 21

[3]همان، ص 23

[4]همان

[5]الكشف و البيان، ج 8، ص 220

[6]همان

[7]همان

[8]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 24

[9]تفسير نمونه، ج 19، ص 360-359

[10]ترجمه تفسير مجمع‌البيان، ج 21، ص 138

[11]همان

[12]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23

[13]تفسير احسن‌الحديث، ج 9، ص 259-258

[14]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23

[15]التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 136

[16]زاد المسير فى علم التفسير، ج 4، ص 141

[17]التمهید في علوم القرآن، ج1، ص 313

[18]جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 34